سلامت اجتماعی از مفاهیمی است که ارائه تعریف دقیقی از آن کار دشواری است. تنوع تعاریف موجود در این زمینه سبب ایجاد دیدگاههای متفاوتی می شود که درست یا نادرست بودن آن را نمی توان به وضوح تشخیص داد.
در دهه های اخیر، یعنی در حدود نیم قرن گذشته، ارکان اجتماعی ایران دچار گسل و سپس گسست شده است، یعنی اول شکاف و سپس شکافت.
بین فقیر و غنی با توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت 20 درصد را صاحب همه چیز و 80 درصد را صاحب هیچ چیز کرده است. یعنی فقیرها فقیرترین و غنی ها غنی ترین در سطح متوسط جهانی شده اند. بین نسل گذشته سنت زده و نسل موجود صنعت زده فاصله بیش از آنستکه بشود با تعدیل های از دوطرف، ترمیم کرد.
عده ای حسرت روزگار باستان را می خورند و عده ای داستان راستان را.
نگاه سنتی ها به گذشته است و نگاه صنعتی ها به آینده و هیچکدام در حال زندگی نمی کنند.
ابتدائی ترین نهاد اجتماع خانواده است که کم و بیش دچار گسست شده است، ازدواج ها در حال کاهش و طلاق ها درحال افزایش اند و همینگونه است وضعیت شأن و شغل که عده ای بیکار و محقر و عده ای بیعار و مرفه، بعضی ها با تحصیلات بالا هیچ شغلی ندارند و بعضی ها با تحصیلات پائین چند شغله هستند و همینگونه است سایر شئون مالی-اداری که صدالبته این قاعده کلی نیست و استثنائات بسیاری هم باید درنظر گرفت.
پاره ای و شاید 25% دارای باورهای محکم الهی هستند و پاره ای دارای باورهای آئینی(احتمالاً 25%) و 50% مردم یا باوری به دین و آئینی ندارند و یا رسم و رسوم مرتبط با انها را بطور صوری عمل می کنند تا از قافله تمدن عقب نمانده باشند.
دولت باید چهار کار گروه فکری و کارشناسی در سطح سازمان برنامه و بودجه و کارآیی فراهم کرده ار فرهنگستان های مختلف بخواهد به این کارگروهها خوراک داده و آنها نیز زمینه سازی تقنین قوانین و مقررات بهینه را فراهم کنند.
منبع : خبرآنلاین