سیاوش باقی| در ششمین نشست منشور رسانه رئیس سازمان صدا و سیما خطاب به مدیران رسانه ملی گفته: «شما باید گوهر شناس باشید، نباید آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاه نمایی دارد بدهید، ما باید کسی که دارای ادبیات سازنده و فکر سازنده است را بشناسیم و به آنها فرصت بیان افکاربدهیم که البته این موضوع با نقد عالمانه کاملا متفاوت است.» تیتر یک ارگان رسانهای سازمان هم باز جملهای از رئیس است که به مدیران مجموعهاش رهنمود داده:« صدا و سیما نباید کسانی را که به نظام اعتقاد ندارند بزرگ کند.»
حرفها در ظاهر منطقی هستند و از رسانه ملی انتظاراتی جز اینها نباید داشت. اگرچه درباره سیاهنمایی، منتقدان صدا و سیما و حامیان دولت نظری متفاوت دارند و بر این باورند که عملکرد این رسانه مثبت و امیدبخش نبوده و جز در مقاطع خاصی اتمسفر حاکم بر صدا و سیما نقد پرشتاب و یکطرفه رفتار دولت و زیر سوال بردن سیاستهای دولت بوده. رفتاری که در زمان پیگیری برجام شاهدش بودیم و بیشترین تریبون در اختیار مخالفان برجام قرار میگرفت و تلاشهای تیم مذاکره با سیاهنمایی دنبال میشد و حالا هم این اتفاق درباره لوایح FATF و تدابیر مسئولان برای خارج شدن ایران از بلکلیست و تعامل با دنیا دیده میشود. نمونه آن هم پخش چندباره مستندی علیه FATF در روز پیش از رأیگیری در مجلس در یکی از شبکههای پرمخاطب بود. اقدام عجیبی که توضیحی برای آن داده نشد.
این که کشور در جنگ رسانهای با دشمنان باید هوشیارتر از همیشه باشد برای همه قابل درک است. این که جبهه مقابل همه تواناییهای خود را به کار گرف
ته تا در ایران بحران بیافریند. با این وجود به نظر میرسد استراتژیستهای رسانهای، بویژه کسانی که برای هژمونی رسانهای در داخل کشور تصمیم میگیرند، هنوز دل از راهکارهای قدیمی و امتحان پس داده نکندهاند. این تاکید مبنی بر این که صدا و سیما نباید کسانی را که اعتقاد به نظام ندارند بزرگ کند، حرفی قابل تامل است. تا جایی که به یاد میآوریم اصطلاح «اعتقاد به نظام» مفهومی تفسیرپذیر بوده که همیشه عدهای با مستمسک شدن به آن لایههایی از دلسوزان کشور و انقلابیون اصیل را به حاشیه راندهاند.
اعتقاد به نظام، همانطور که از اسمش پیداست و سابقه نشان داده، بستگی به تعریف آن نزد جریانهای مختلف دارد. چالش دایمی بین آنها که عدالت و مردمی بودن نظام را وجه بارز آن میدانند، با کسانی که از نظام برداشتهای رادیکالتری دارند، زمینهساز بسیاری از مشکلات و کشاکشها بوده. امروز هم اغلب هواداران تفکر اول معتقدند رسانه ملی متعادل رفتار نمیکند و دربرگیرنده همه افکار و نظرات سیاسی نیست. شاید به همین خاطر هم هست که علیرغم همه دست و پا زدنها، بخش بزرگی از اعتماد عمومی از دست رفته است، چنان که معاون اول رئیسجمهوری میگوید مردم اغلب شایعات فضای مجازی را بیشتر از صحبتهای مسئولان دولتی باور میکنند.
با این حساب، این تاکید که رسانه ملی بیش از پیش به کسانی تعلق بگیرد که به زعم سیاستهای رسانه ملی معتقد به نظاماند، میتواند پرهیز بیشتر از دادن فضا و تریبون به دیدگاههای متفاوتی باشد که به دلیل همسو نبودن با رسانه ملی در این وادی گنجانده نمیشوند. تازه این را هم در نظر بگیرید که برای تعیین اعتقاد داشتن و نداشتن چه کسی قرار است قضاوت کند. برنامهسازی که در یک شبکه استانی میخواهد چند دقیقه از برنامهاش را در اختیار یک فعال اجتماعی یا مسئول شهری قرار دهد، ملاک خوبی برای تعیین نزدیکی یا دوری افراد به نظام است و میتواند گوهرشناس مورد نظر باشد؟ آیا در صدا و سیما جایی برای تعیین وضعیت افراد ایجاد شده؟ بهتر نیست فهرستی از شاخصهای تشخیص افراد را منتشر کنیم تا موضوع شفافتر شود؟
اصل نظام اگر برابر با نهادهای قانونی و همه مسئولیتهای انتخابی و درنظر گرفتن منافع ملی و دلسوزان انقلاب و کشور باشد، بیشک همه با این اظهارات موافق خواهند بود. اگر جز این باشد…