پنج‌شنبه 1 آذر 1403
خانهخبراجتماعی و شهریدانشگاه نسل سوم، دانشگاه ارزش‌آفرین

دانشگاه نسل سوم، دانشگاه ارزش‌آفرین

محمد جواد ثابت مشاور و مدرس مدیریت و کارآفرینی| «دانشگاه» این روز‌ها احوال خوشی ندارد و مقام شامخش با چالش‌های جدی رو‌به‌رو است.دانشگاه متهم است که موضوعات و یافته‌های پژوهشی آن دردی از مسائل جدی دنیای بیرون دوا نمی‌کند و به اصطلاح، نامرتبط با عمل حرف می‌زند. دقت نظر و انتزاع تئوریک دانشگاهی باعث شده که دانشگاهیان در حصار برج عاج خودشان، برای خودشان، در مورد مسائل خودشان و با زبان خودشان سخن بگویند. در نتیجه محتوای دانشی که دانشگاه تولید می‌کند در موارد اندکی به کار صنعت و اقتصاد می‌آید. اگر نگاهی به اختراعات مهم بشر داشته باشیم می‌بینیم که تقریبا هیچ یک از آنها، نه برق و لامپ، نه تلفن و دوربین و نه ماشین بخار و هواپیما از دانشگاه بیرون نیامده است. حتی موسسات مطالعاتی تراز اولی که این روزها در خبر‌ها نامشان زیاد شنیده می‌شود، مانند «ناسا»، «رویان» و «موسسه تحقیقات هسته‌ای» هیچ کدام دانشگاهی نیستند.

یکی دیگر از اتهامات دانشگاه این است که با افزایش تقاضا برای تحصیل، کیفیت آموزش در دانشگاه عملا افت کرده و آموزش‌های دانشگاهی آنچنان با کیفیت برگزار نمی‌شوند. این کیفیت متوسط آموزشی در کنار نکته قبل به آن معناست که دانشگاه حرف‌های چندان خوبی ندارد و حرف‌هایش را چندان خوب نمی‌زند. در نتیجه شاهد آن هستیم که فارغ‌التحصیلان دانشگاه برای ایفای نقش در صنعت و اقتصاد آنچنان که باید آماده نیستند.به‌علاوه هزینه‌های پژوهشی و آموزشی چنان بالا رفته که دانشگاه حتما باید به دنبال منابع درآمدی جدید برای خودش باشد و دیگر به تنهایی نمی‌تواند به حمایت‌های دولت و دریافت شهریه اتکا کند. اما چون بسیاری از دانشگاه‌ها نمی‌توانند از طریق پژوهش ایجاد درآمد کنند، عملا توجه و انرژی استادان و مدیران دانشگاه برای اهداف اصلی دانشگاه صرف نمی‌شود که حتی باعث افول بیشتر کیفیت آموزش و پژوهش شده است.

و همه اینها در حالی است که نه تنها دولت‌ها از دانشگاه انتظار دارند که نقش جدی‌تری در ایجاد اشتغال، توسعه تکنولوژی و خلق ارزش اجتماعی داشته باشند، بلکه رقبای جدی و کارآمدی در تولید علم و تکنولوژی مانند معاونت‌های تحقیق و توسعه شرکت‌های بزرگ برای دانشگاه پیدا شده است. این نکته عملا انحصار دانشگاه در تولید علم را شکسته و اثربخشی و در نتیجه مشروعیت دانشگاه را به چالش کشیده است. دانشگاه در کشورمان البته با چالش‌های بیشتری نیز رو‌به‌رو است. مهاجرت بعضی استادان و دانشجویان نخبه کار دانشگاه‌ها را دشوار کرده است. به‌علاوه بحران مدرک‌گرایی، رقابتی نبودن دریافتی‌های استادان و بعضی سیاسی کاری‌ها در دانشگاه از مسائل خاص‌تری هستند که به‌طور ویژه دانشگاه‌های ما را آزار می‌دهند.

اما اگر از اساتید فن بپرسید که چه بر سر نهاد دانشگاه آمده و چرا دانشگاه عزیزمان شکوه جلال و کارآیی سابق را ندارد، پاسخ می‌دهند که دانشگاه نتوانسته خود را با تحولات جوامع بشری همراه کند. به زبان آینده پژوهش فقید «آلوین تافلر» می‌توان گفت که جوامع ما از «عصر کشاورزی» و «عصر صنعت» عبور کرده وارد موج سوم یعنی «عصر اطلاعات» شده است اما دانشگاه‌های ما هنوز خود را با این تحول هماهنگ نکرده‌اند. آنچه دانشگاه را نجات می‌دهد، یک دگردیسی و تبدیل شدن به دانشگاه نسل سوم است.

گزارش چند سال گذشته یکی از اتاق فکر‌های انگلیسی با نام «مرکز اصلاحات اروپایی» دلایل ناکارآمدی دانشگاه‌های اروپا را اینطور مطرح می‌کند: دانشگاه‌های اروپا به شدت با محدودیت‌های بودجه و درآمد مواجه هستند و این امر باعث مهاجرت گسترده نخبگان به ایالات متحده می‌شود. بودجه دانشگاه‌ها در ایالات متحده تقریبا ۵/ ۲ درصد تولید ناخالص ملی این کشور است؛ این در حالی است که در اروپا این عدد به یک و نیم درصد هم نمی‌رسد. در بخش دیگری از گزارش می‌خوانیم که دانشگاه‌های اروپا استقلال کم و سیستم حکمرانی و مدیریت ضعیفی دارند. به‌علاوه بودجه دانشگاهی اروپا بین ۲۰۰۰ دانشگاه تقسیم می‌شود در حالی که این عدد در ایالات متحده کمتر از ۱۰۰۰ است. به این ترتیب اروپا دانشگاه‌های تراز اول اندکی دارد. به علاوه در گزارش داریم که دانشگاه‌های اروپایی به اندازه لازم با صنعت و دیگر کمپانی‌ها و سازمان‌ها همکاری و تعامل ندارند. گزارش در بخش نتیجه‌گیری خود می‌آورد که سیاست‌های اتحادیه اروپا و ساختار حکمرانی و مدیریت دانشگاه‌ها تغییرات جدی پیدا کند.در میان تمام این تغییرات، راه نجات دانشگاه «تحول» است. تحول دانشگاه و تبدیل شدن به نسل جدیدی از دانشگاه که به آن دانشگاه‌های نسل سوم یا دانشگاه‌های کارآفرین هم می‌گویند. در بسیاری از کشورها تحول به سمت دانشگاه‌های نسل سوم شروع شده و ساختار‌ها، فرآیند‌ها، مکانیزم‌های حکمرانی، مدل‌های جدید کسب درآمد، شیوه‌های جدید بازاریابی و مدیریت در حال آزمایش شدن است و نتایج درخشانی هم در تعدادی از دانشگاه‌ها داشته است. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که دانشگاه باید در اهداف، نقش، روش، خروجی‌ها، جهت‌گیری‌ها، سازمان دهی و شیوه مدیریت در خودش تحول ایجاد کند تا بتواند دانشگاه نسل سوم بشود.

از نظر اهداف، اگر هدف اولین نسل از دانشگاه «آموزش» سنت‌ها و تعلیم فرمانبرداری و شهروندی شایسته بود و هدف دانشگاه نسل دوم پژوهش و «علم» برای خود علم به‌علاوه آموزش و ترویج روش علمی و آموزه‌های آن بود، هدف دانشگاه نسل سوم نه تنها پژوهش علمی و آموزش بلکه «کاربردی کردن» علم، بهره‌برداری از دانش و خلق تکنولوژی است. به همین ترتیب در حالی که نقش دانشگاه‌های نسل اول «دفاع از حقیقت» و نقش دانشگاه‌های نسل دوم «کشف حقیقت» بود، هدف دانشگاه‌های نسل سوم «خلق ارزش» است.از منظر روش‌شناسی می‌توان گفت که روش رایج در دانشگاه نسل اول «نقلی» و فلسفیدنِ روایی بوده است. دانشگاه نسل دوم از «روش علمی» تک رشته‌ای استفاده می‌کرده است. روش دانشگاه نسل سوم را می‌توان «علمی بین رشته‌ای» دانست.به همین ترتیب می‌توان گفت که دانشگاه نسل اول افراد «حرفه‌ای» تربیت می‌کرده است. دانشگاه نسل دوم نه تنها افراد متخصص حرفه‌ای بلکه «دانشمند» تربیت می‌کرده است. اما دانشگاه نسل سوم در کنار متخصص‌های حرفه‌ای و دانشمند، «کارآفرین» تربیت می‌کند.

با توجه به مطالبی که گفته شد، مشخص است که زبان رایج در دانشگاه‌های نسل اول «لاتین» بوده است و رویکرد جهان شمول داشته‌اند. دانشگاه‌های نسل دوم رویکردی «ملی» داشته‌اند و دانشگاهیان به زبان‌های ملی کشور مطبوعشان صحبت می‌کردند. دانشگاه‌های نسل سوم رویکرد «جهانی» دارند و معمولا زبان رایج در آنها زبان انگلیسی است. اما از منظر ساختار اداره و نوع مدیریت، دانشگاه‌های نسل اول توسط «صدراعظم»‌ها اداره می‌شدند و ساختاری سلسله مراتبی متشکل از دانشکده‌ها، کالج‌ها داشته‌اند. در دانشگاه‌های نسل دوم استادان به‌صورت پاره‌وقت و دوره‌ای ریاست دانشگاه را به عهده می‌گرفتند و دانشکده‌ها و رشته‌ها، سیلو‌هایی بودند که دانشگاه در آن سازمان‌دهی می‌شد. دانشگاه‌های نسل سوم توسط مدیران حرفه‌ای تمام وقت اداره می‌شوند و «مراکز پژوهشی» و موسسات تخصصی مساله محور الگوی سازمان‌دهی رایج است.  با این تفاسیر به نظر می‌رسد تحول دانشگاه‌ها و تبدیل شدن آنها به دانشگاه‌های نسل سوم می‌تواند مقام دانشگاه را از این مخمصه نجات دهد و همزمان با تحولات عصر اطلاعات انتظاراتی که جامعه از آن انتظار دارد را بر آورده کند. مهم‌ترین توقع جامعه از دانشگاه به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین اعضای پیکر خود این است که از طریق دانشی که پژوهشگران تولید می‌کنند، ارزش‌آفرینی اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. از راهبرد‌های اصلی نیل به این هدف ایجاد فرهنگ و جهت‌گیری کارآفرینانه در استادان و دانشجویان، ایجاد استارت‌آپ‌ها و اسپین‌آف‌های دانشگاهی، تاسیس پارک‌های علم و فناوری، مراکز رشد، شتاب‌دهنده‌ها و انکوباتورها، تاسیس مراکز پژوهشی دانشگاهی و تقویت اکوسیستم کارآفرینی از طریق همکاری‌های مشترک صنعت و دانشگاه است.

در جامعه، دانشگاه کارآفرین یکی از پیشران‌های اصلی خلاقیت،‌ نوآوری و رشد و توسعه اقتصادی است و در قلب مفهوم دانشگاه کارآفرین تلفیق دقت نظر دانشگاهی با چالش‌ها و مصلحت‌اندیشی‌های دنیای واقعی قرار دارد. البته در کنار تمامی چالش‌های جهانی که امروزه مقام دانشگاه در دنیا با آن رو‌به‌رو است، ما در کشورمان چالش‌های مضاعفی نیز پیش رو داریم. مثلا در حوزه علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه‌های ما هنوز روش علمی را خوب مشق نمی‌کنند و حتی در دنبال کردن علم برای خود علم مشکلات فراوانی داریم. یا مثلا بحران مدرک گرایی به مرور معنای دانشگاه را در کشورمان از بین می‌برد که خود روضه مفصلی لازم دارد.  به‌عنوان کلام آخر نویسنده این متن معتقد است که یک پیشنهاد خوب برای بهبود وضعیت فعلی دانشگاه‌های کشور «تقسیم کار» بین دانشگاه‌ها است. به نظر لزومی ندارد که تمام دانشگاه‌های کشور به سمت الگوی دانشگاه نسل سوم بروند. بلکه خیلی خوب است که مثلا بخشی از دانشگاه‌های کشور با الگو قرار دادن دانشگاه‌های نسل اول تنها به ماموریت آموزشی مشغول باشند و سعی کنند این کار را به بهترین نحو انجام دهند تا افرادی آماده برای بازار کار و صنعت داشته باشیم. این دانشگاه‌ها می‌توانند استادانی را استخدام کنند که در تدریس و مربیگری برای دانشجویان خبره هستند، بدون اینکه نیاز باشد استاد این دانشگاه مهارت‌های پژوهشی یا سبقه علمی قوی در پژوهش کاربردی داشته باشد.

باشگاه اقتصاددانان

منبع : دنیای اقتصاد

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید