مىگفت خوشبختى مثل مهمونيه كه باهاش رودربايستى دارى.
قانون- فاطمه قلخانی|
مىگفت خوشبختى مثل مهمونيه كه باهاش رودربايستى دارى. بايد از قبل دعوتش كنى، كلى هم تدارك ببينى كه بياد و زود بره اما بدبختى باهات نداره، تا دل به دلش ميدى مىبينى خونه يكى شدين؛ از در بندازيش بيرون از پنجره مياد تو.
مىگفت خوشى زده زير دل خوشبختى، افسرده يه گوشه كز كرده. فقط بايد اميدوار باشى يه روزى يه جايى يه جورى درهاش به روت وا شه. اما بدبختى از بس مردم داره، هرجا باشى از لاى در، شکاف ديوار، از هر سوراخ سنبهاى خودش رو مياندازه تو، يه سلام عرض میکنه و مثل آوار خراب میشه رو سرت.
مىگفت خوشبختى حوصله آدم رو سر ميبره؛ واسه همينه كه آخر قصهها مياد و با اومدنش قصه ما به سر مىرسه اما بدبختى پر هيجانه اصلا خود زندگيه كه هزار هزارتا قصه ميشه ازش ساخت.
مىگفت خوشبختى خنگه، آدرسات رو با هزار بدبختى پيدا ميكنه و آخر سر اشتباهى زنگ خونه يكى ديگه رو ميزنه اما بدبختى نشونىات رو بهتر از خودت بلده، واسه همين خونه زندگى بقيه پر خوش بختيه اما تو صبح به صبح با بدبختى از خواب پا میشى صبحونه مىخورى، ميزنى بيرون و تا بوق سگ كار مىكنی.
مىگفت خوشبختى خيلى گرونه، خيلى. اونقدى كه هر كى داره از ترس حسود و بخيل قايماش میكنه اما بدبختى تا دلت بخواد ارزونه واسه همين، همه تا به هم ميرسن از بدبختىشون به هم تعارف ميكنن.
مىگفت خوشبختى واسه ما نيست اگه واسه ما بود كه اين همه حرف برا هم نداشتيم اما بدبختى سهم هميشه ماست تا ما باهم باشيم و از بدبختىهامون بگيم؛ اونقد بگيم تا بالاخره يكيمون كم بياره و قبول كنه كه اون يكى بدبختتره اون وقته كه دلمون واسه هم مىسوزه، به هم دلدارى میديم از ته دل به هم محبت مىكنيم از ته دل عاشق هم ميشيم و دعا مىكنيم به هم برسيم كه تا آخر عمر با هم خوشبخت خوشبخت باشيم.