چرا مبارزه با فساد مهم است؟
اصولاً فساد موجب ناتوانی دولتها در عمل به وظایفشان میشود، توانایی آنها در کسب درآمد بهمنظور اداره امور را کاهش میدهد و تصمیمات مربوط به تخصیص منابع را از مسیر درست منحرف میکند، بهطوریکه ممکن است پروژههای پرهزینه و کمفایده بر پروژههایی که ارزش اجتماعی و اقتصادی برای جامعه ایجاد میکنند، ترجیح داده شوند. چنین وضعیتی نهتنها رشد اقتصادی را کاهش میدهد و فرصتها را در اقتصاد از بین میبرد، بلکه به برابری و عدالت اقتصادی نیز آسیب جدی وارد میکند زیرا اقشار فقیر جامعه درواقع بزرگترین قربانیان کاهش سرمایهگذاری در امور اجتماعی و توسعه پایدار خواهند بود. برای ثبات اقتصادی نیز فساد یک تهدید جدی محسوب میشود زیرا ترکیب بسیار خطرناک کاهش درآمدهای دولت و اتلاف منابع موجود درنهایت باعث کسری بودجه افسارگسیخته و مزمن میشود.
بهطورکلی فساد میتواند به افول هنجارهای اجتماعی و ارزشهای جامعه مدنی بیانجامد و از این طریق پایههای اقتصاد را تضعیف کند. وقتی ثروتمندان از پرداخت مالیات شانه خالی کنند، کل نظام مالیاتی مشروعیت خود را از دست خواهد داد. وقتی به تقلب و فریبکاری پاداش داده شود و قوانین برای افراد خاص بهگونهای متفاوت اجرا شود، بدبینی جایگزین اعتماد خواهد شد و انسجام اجتماعی در هم خواهد شکست؛ این وضعیت حتی میتواند به گسترش خشونت و درگیریهای اجتماعی منجر شود.
وقتی شالوده یک خانه در حال پوسیدن (که از قضا با فساد ارتباط نزدیکی دارد) باشد، چگونه میتوان به داشتن خانهای مستحکم امیدوار بود؟ پرواضح است که هرگز نمیتوان روی یک شالوده پوسیده و فاسد، یک اقتصاد قدرتمند و پایدار بنا کرد.
گسترش فساد در جامعه و اقتصاد موجب تضعیف توانمندیهای جوانان خواهد شد. وقتی فساد در جامعه ریشه بدواند، بسیاری از جوانان احساس خواهند کرد که هیچ آیندهای ندارند و قادر به پیشرفت، مشارکت، تأثیرگذاری و کمک به اجتماع نیستند. وقتی آنها متوجه شوند که پیشرفت و بالندگی بیشتر در گرو روابط است و نه توانمندیها و شایستگیهای فردی، انگیزه آنها برای تحصیل و یادگیری از بین خواهد رفت. بر اثر شیوع فساد در جامعه، جوانان دچار سرخوردگی، ناامیدی و بیخیالی میشوند و حتی گاهی در عنفوان جوانی به فرسودگی میرسند.
بنابراین بههیچوجه جای شگفتی نیست که کاهش فساد در هر کشور را جزو مهمترین عوامل تأثیرگذار بر توسعه اقتصادی و رفاه مردم آن کشور به شمار آوریم. مبارزه با فساد و موفقیت در نابودی آن، برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار بسیار حیاتی است.
تحقق هدف شانزدهم از اهداف هفدهگانه تصریحشده در سند توسعه پایدار 2030 کاملاً به ریشهکنسازی فساد در جوامع بستگی دارد. در تعریف این هدف آمده است: «ترویج جوامع صلحجو و فراگیر برای توسعه پایدار، برقراری امکان دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد مؤسسات مؤثر، پاسخگو و فراگیر در همه سطوح». در چهارچوب هدف شانزدهم، اهداف فرعی مشخصی برای کاهش فساد، رشوهخواری و جریانهای نامشروع مالی تعریف شده است. علاوه بر این، لازم است تأکید کنیم که موفقیت سایر اهداف توسعه پایدار 2030 نیز تا حد بسیاری زیادی در گروه مبارزه با سرطان کشندهای به نام فساد است. همانطور که گفته شد، هرگز نمیتوان یک خانه مستحکم را بر شالودهای پوسیده بنا کرد.
مبارزه با فساد بهویژه در شرایط کنونی جهان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شیوع روزافزون فرار مالیاتی –چنانکه رسواییهای اخیر نشان میدهند- و بدگمانی مردم به برخی نهادهای باسابقه به دلیل رفتارهای مشکوک آنها در راستای تأمین منافع نیروهای داخلی و برخی افراد خاص، واقعاً جای نگرانی دارد. از طرفی چالشهایی مانند چشمانداز شغلی نامشخص، افزایش نابرابری اقتصادی و تشدید مشکلات زیستمحیطی نیز بر وخامت اوضاع افزودهاند.
نقش صندوق بینالمللی پول در مبارزه با فساد
صندوق بینالمللی پول چگونه میتواند در مبارزه با فساد به کشورهای عضو کمک کند؟ این نهاد بینالمللی اکنون در حال بازبینی سیاستهای خود برای مبارزه با فساد است تا کارآیی این سیاستها را در موقعیت کنونی افزایش دهد. صندوق بینالمللی پول قصد ندارد در مورد نتایج بازبینی سیاستهای خود پیشداوری کند، اما ذکر دو نکته در اینجا ضروری است:
اول اینکه اگرچه صندوق بینالمللی پول از سال 1997 اقدام به تدوین و اجرای سیاستهای مبارزه با فساد کرده است اما اجرای این سیاستها میبایست با قدرت و استمرار بیشتری صورت میگرفت و با توصیههای سیاستی مشخص و قاطع به کشورهای عضو صندوق همراه میشد. آنچه در اجرای سیاستهای مبارزه با فساد اهمیت دارد این است که فساد در هر شرایطی آسیبزا است؛ فساد برای همه کشورها اعم از غنی یا فقیر، بزرگ یا کوچک و باثبات یا بیثبات، معضلی جدی محسوب میشود. فساد در همه جا و همه وقت یک تهدید جدی برای رشد فراگیر و ثبات اقتصادی به شمار میرود و به همین جهت صندوق بینالمللی پول باید تحلیلهای دقیقی در زمینه مبارزه با فساد انجام دهد و توصیههای سیاستی مربوطه را صادقانه با کشورهای عضو در میان بگذارد.
دومین نکته مهم این است که فساد را باید بهعنوان یک قیچی دولبه در نظر گرفت؛ برای هر رشوهای که گرفته میشود، یک رشوهدهنده وجود دارد. ریشهکن کردن فساد مستلزم این است که دولتها رد پای پول را دنبال کنند و این امر شامل ممانعت از تخلفات و مصونیتهای قضایی برخی شرکتهای بخش خصوصی نیز میشود؛ شرکتهای بزرگی که در کشورهای خارجی مستعد فساد لانه میکنند و از طریق رشوه دادن به مقامات دولتی آن کشورها امورات خود را پیش میبرند. صندوق بینالمللی پول باید برای کمک به از بین بردن فساد در کشورهایی که این نوع از رشوه بهدفعات در بین شهروندان و شرکتهای آنها مشاهده شده است و نهادهای دولتیشان بارها در سادهسازی فرآیند تطهیر پولهای حاصل از فرار مالیاتی، کلاهبرداری مالی و فساد (پولشویی) نقش داشتهاند، وقت بیشتری صرف کند.
بینالمللی شدن پولشویی یکی از ابعاد پنهان و تاریک جهانیشدن است که باید آن را برای همه جهانیان آشکار نمود. ریشهکنسازی پولشویی بینالمللی نقش بسیار مهمی در مشروعیت بخشیدن به فرآیند جهانیشدن دارد.