همهجایی خودتبعیضی یا تبعیض علیه گروه خود فرد، با انجام آزمایش مشهور کلود استیل روانشناس آمریکایی با قدرت تمام آشکار گردید، که قدرت آنچه وی «تهدید کلیشه» نامید ثابت شد.
مفهوم خودتبعیضی | آزمایش کلود استیل
او در آزمایش اولیه خود متوجه شد وقتی به دانشجویان سیاهپوست گفته شد آزمونی که میدهند «تکلیف حل مسئله آزمایشگاهی» است عملکرد آنها مشابه دانشجویان سفید بود.
اما وقتی به دانشجویان سیاهپوست گفته شد آزمون قرار است توانایی فکری و هوشی آنها را اندازه بگیرد، امتیاز بسیار پایینتری نسبت به سفیدها گرفتند!
اقلیتها تنها کسانی نیستند که در برابر تهدید کلیشه آسیبپذیرند
دانشجویان دختر در امتحان بسیار سخت ریاضی عملکرد بهتری داشتند وقتی بالای برگه آزمون نوشته شده بود «شاید به گوشتان خورده باشد که زنان معمولاً در آزمونهای ریاضی نمرات کمتری از آقایان میگیرند، اما چنین چیزی در این آزمون خاص صحت ندارد.»
در حالت عکس، هنگامی که به دانشجویان پسر سفیدپوست با مدرک کارشناسی ریاضی و مهندسی که نمرات بالایی در بخش ریاضی آزمون SAT دریافت کردند (و درباره تواناییهای ریاضیشان کاملاً مطمئن بودند) گفته شد هدف این آزمون، تحقیق در این باره است که «چرا آسیاییها نسبت به دیگر دانشجوها عملکرد بهتری در توانایی ریاضی دارند»، در آزمون ریاضی نمره بدتری گرفتند.
این نوع آزمایشها به دفعات زیاد در بسترهای مختلف برای آزمون کردن انواع متفاوت تعصب خودتبعیضی تکرار شد.
خودتبعیضی | هادی، تقویتکننده یا مانع!
خودتبعیضی اغلب خودتقویتکننده است؛ وقتی به مردم هویت گروهیشان یادآوری شود که باعث میشود آنها درباره خودشان حتی بیشتر تردید کنند، آنها به نحو متفاوتی عمل میکنند. همان مسئله درباره تبعیض علیه سایر گروهها برقرار است.
در یک آزمایش اینک بدنام شده (زمانی مشهور) در روانشناسی از دهه 1960، به آموزگاران کلکی زدند زده شد تا باور کنند که گروهی از دانشآموزانشان (یکپنجم کلاس) باور کنند خیلی بااستعداد هستند و بنابراین انتظار میرفت بسیار سریعتر از بقیه برحسب ضریب هوشی پیشرفت کنند.
در واقعیت این گروه به صورت تصادفی انتخاب شده بود و تقریباً با بقیه کلاس یکسان بودند. دانشآموزانی که آموزگارانشان انتظارات بالاتری از آنها داشتند ضریب هوشیشان طی سال تحصیلی 12 نمره بیشتر شد، در حالی که بقیه فقط 8 نمره افزایش یافت. آزمایش اولیه به دلایل مختلف، از جمله جنبه اخلاقی چنین مداخلاتی، مورد انتقاد قرار گرفت، اما آزمایشهای بیشمار دیگری قدرت پیشگویی خودمحققکننده را نشان داده است.
خودتبعیضی | آفتی برای مدیریت کارا
در فرانسه یک بررسی از صندوقدارهای جوان در یک فروشگاه زنجیرهای خواربارفروشی فرانسوی، که درصد بالایی از آنها اقلیتهای با منشأ آفریقای شمالی و جنوب صحرای آفریقا بودند نشان داد ناظران جانبدار، سرمایهگذاری کمتری روی کارگران تحت مدیریت خود میکردند.
صندوقدارها با ناظران مختلف در روزهای مختلف هفته کار میکردند و اساساً هیچ کنترلی روی برنامه کاری آنها نداشتند. این بررسی نشان داد وظیفه واگذار شده به آن ناظری که تقریباً جانبداری علیه یک اقلیت دارد بر عملکرد کارگران اقلیت و غیراقلیت به طور متفاوت تأثیر میگذاشت.
- صندوقداران اقلیت در آن روزهایی که طبق برنامه قرار بود با ناظران جانبدار کار کنند، احتمال بیشتری داشت غیبت کنند.
- وقتی آنها سر کار حاضر میشدند زمان کمتری صرف کار کردن میکردند؛
- آنها همچنین اجناس را با سرعت کمتر اسکن میکردند و مشتری بعدی مدت طولانیتری معطل میشد تا نوبتش بشود.
چنین اثراتی در مورد کارگران غیراقلیت اصلاً دیده نشد.
دلیل عملکرد پایینتر کارگران اقلیت وقتی با یک مدیر جانبدار کار میکردند به نظر میرسید خیلی به دشمنی آشکار ربط نداشت (کارگران اقلیت گزارش بیشتری از تنفر خود به کارکردن با ناظران جانبدار ندادند یا که ناظران جانبدار از آنها بدشان بیاید) بلکه به مدیریت ناکاراتر ربط داشت.
برای مثال کارگران اقلیت گزارش دادند ناظران جانبدار با احتمال کمتری به سراغ صندوقهایشان میآیند و آنها را تشویق به بهتر کار کردن نمیکنند.
تبعیضهای خودتقویتی چطور توانایی زنان را کاهش می دهد؟
تبعیض علیه زنان در جایگاههای رهبری اغلب همان حس پیشگویی خودمحقق را دارد. در روستاهایی در مالاوی، کشاورزان مرد یا زن تصادفی انتخاب شدند تا فناوری جدیدی را بیاموزند و آن را به سایر کشاورزان آموزش دهند.
زنان از این دوره آموزشی اطلاعات بیشتری کسب کردند و آنهایی هم که توسط زنان آموزش دیدند و به صحبتهای آموزگاران زن گوش دادند واقعاً مطالب بیشتری یاد گرفتند. اما بیشتر کشاورزان گوش نکردند.
آنها فرض کردند زنان توانایی کمتری دارند و بنابراین توجه کمتری به آنها میکردند.
در همین راستا، وقتی به زنان در بنگلادش آموزش داده شد تا مدیران صف بشوند، براساس یک ارزیابی عینی از رهبری و شایستگیهای فنی زنان، آنها به اندازه مردان خوب بودند، اما کارگران صف و خط تولید نظر خوبی نسبت به کار مدیران زن نداشتند. در نتیجه عملکرد خطوط تولید نیز آسیب دید، به نحوی لجوجانه تأییدکننده این پیشداوری بود که آنها مدیران بدتری هستند.
آنچه به شکل ترجیح توجیه نشده علیه زنان شروع شد باعث شد تا زنان واقعاً بدتر عمل کنند اگرچه خودشان در این میان تقصیری نداشتند و این عامل جایگاه پایینتر آنها را تشدید کرد.
منبع : کتاب اقتصاد خوب برای روزگار سخت/ آبیجیت بنرجی و استر دوفلو