نتایج داوری یک جشنواره طبق قواعد بازی جشنواره ها، امری است پذیرفته شده و جنجال بر سر آن، غیرحرفه ای بودن جنجال پردازان را نشان می دهد. اما اعمال شیوه های غیراستاندارد در داوری و بیان رسمی آن، بحثی دیگر است.
نگارنده معمولا درباره نتایج داوری جشنواره ها از جمله جشنواره فیلم فجر قضاوت نمی کند. این یک روند عرفی و پذیرفته شده است که آن چه هیات داوران یک جشنواره انتخاب می کنند برآیند نظر جمعی شش هفت نفر است که معدلبینش و سلیقه و مطالعه و احساس و ذوق و سوادشان را در انتخاب چند عنوان نامزد وبرنده از بین بیست و اندی فیلم می رساند. طبیعی است که اختلاف نظرهای زیادی هم بیناین معدل با صدها صاحب نظر دیگر باشد. بنابراین، این که گفته شود چرا فلان فیلم کهاز نظر من خیلی بهتر از برگزیدگان داورها بود انتخاب نشد، چندان منطقی نیست، چراکه بین همین ما صدها نفر خارج از گود داوری هم ده جور اختلاف نظر و سلیقه وجوددارد که به یک فصل مشترک کامل در نهایت نمی رسد. این فقط درباره جشنواره فیلم فجر همنیست. در جشنواره های خارجی هم همین طور است؛ هم در بین صاحب نظران خارجی و هم دربین ما سینمادوستان ایرانی که اخبار و نتایج داوری مثلا جشنواره کن و برلین و ونیزرا دنبال می کنیم و یا رقابت های آکادمی اسکار را به نظاره می نشینیم، ده گونهاختلاف نظر با حاصل رای نهایی داریم. به هر حال این بخشی از قواعد بازی ناگزیر دررقابت های فرهنگی و هنری است.
اما و صد اما…در ماجرای داوری های اخیر جشنواره فیلم فجرفضاهایی شکل گرفت که فارغ از نتیجه و نظر داوران، قابل تأمل بود. این فضاها در گفت و گوی دو نفر از هیات داوران با برنامه هفت شفافیت بیش تر یافت. ضمن سپاس از این شفاف سازی، چند نکته در این باره قابل طرح است.
یکی از دوستان داور ابراز داشته بود: «اهدای دو سیمرغ در جشنواره ما مسبوق به سابقهاست. دوست داشتیم دو جایزه بدهیم به فیلمسازانی که یکی در سنگرهای جنگ زمینی و یکیدر آسمان زحمت کشیده بودند. دوست داشتیم که دو فیلمساز از دو نسل متفاوت را رویصحنه کنار هم ببینیم تا نشان بدهیم که سینمای ایران چقدر یکدست و همدل است. » این که اهدای دوسیمرغ در جشنواره فجر مسبوق به سابقه است؛ خب سابقه غلطی است. حتی به نظر می رسدبا آیین نامه جشنواره فجر هم ناسازگار باشد. نمی توان دو جایزه هم ارز به دو نفردر یک رشته داد. بله؛ گاهی است که یک جایزه واحد را بین چند نفر مشترکا اهدا میکنند. اما آن چه دوستان می گویند و انجام دادند، این نیست. این دو جایزه خودش بیشاز آن که موجب همدلی شود، خواسته یا ناخواسته این تداعی را می کند که یکی شانجایزه سینمایی است و دیگری جایزه مصلحتی؛ و همین اتفاقا فضا را مشوه تر و پرتشویشتر می سازد. نمی دانم پرخاشگری پرپیامد حاتمی کیا در آن شب ناشی از جلوه گری هایهمیشگی اش در جشنواره بود یا اعتراض به فلان منتقد که چرا گفته فیلمش کمدی است یااین که اثرش را ارگانی نامیده اند و یا هر چیز دیگر؛ اما همین دو سیمرغی شدن عنوانبهترین کارگردان، این احتمال را در بین گمانه زنی های خیلی از نویسنده ها پیشآورده که یکی دیگر از دلایل پرخاشگری نامبرده باشد. ضمن آن که اصولا به هیاتداوران چه ربطی دارد که بخواهند نشان دهند سینمای ایران چقدر همدل است یا نیستیا آدم هایش پدر و پسروار کنار هم میایستند یا نمی ایستند؟ هیات داوران کارش معرفی بهترین ها بر مبنای معیارهایسینمایی است؛ نه تالیف القلوب. این دومی کار مدیران صنفی و دولتی سینمایی است، نهداورها. این هم که دو فیلم را واجد دو سیمرغ بر مبنای ارزش یکسان سینمایی دانستهاند باز کار ناصوابی است. اصلا فلسفه فرد بودن تعداد اعضای هیات داوری همین است کهاگر دو دسته زوج از داورها نظرشان روی دو عنوان ثابت باشد، نفر آخر با رای خودشاین ثبات و رکود را بشکند و رای را متمایل به یک عنوان سازد.
درجایی دیگر از آن مصاحبه عنوان شده است: «{از طرف برخی داورها پیشنهاد شده بود که} همه فیلم هایی که وارد جشنواره می شوند کاندیداهستند و این ۲۲ فیلم همگی خوبند، نیاز به معرفی کاندید ندارد ومی توان مستقیما برگزیده را انتخاب کرد.» خوشبختانه این پیشنهاد مورد پذیرش دبیرجشنواره قرار نگرفته است. آخر این که همه ۲۲ فیلمنامزد هستند، دیگر چه صیغه ای است؟ مگر می شود ۲۲ فیلم از هر لحاظ چنان کیفیت خوبی داشته باشند که همگی در همهرشته ها نامزد باشند؟ این که داوری تعبیر به کار دشواری شده است ناشی از سختیانتخاب بین خوب تر و خوب و بد و بدتر است. وگرنه این که همه عناوین را در همه رشتهها نامزد کنیم و هر جا هم «دوست داشته باشیم» دو تا دو تا سیمرغ بدهیم تا کسیازمان نرنجد و در پی ترویج همدلی و اینجور تعابیر باشیم، دیگر از معنای داوری چیزی باقی می ماند؟
اما بدترین بخش مصاحبه این جا بود کهدر علت جویی کاندیدا نشدن لاتاری در هیچ رشته ای فرمودند: «لاتاری آزارمان داد.قصه و تِم فیلم، همه هیئت داوران را آزار داد. در «لاتاری» مُنجی فرض می کند ریشهمشکلات بیرون از کشور است، در حالی ریشه داخلی است… فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، تدوین و… بایددر خدمت کارگردان باشد و اگر نباشد بهترین کارگردانی و نورپردازی ها اشتباه است.فیلمسازی کار تیمی است و خوبی ها برای همه تقسیم می شود، اما اگر بدی باشد فقط وفقط به کارگردان برمی گردد. سختی کار کارگردان همین است و وقتی کلیت فیلم موردپسند نیست، در تمام بخش های فنی هم دچار ایراد است.»نگارنده هم فیلم لاتاری را دوست ندارد. در فهرست برگزیدگانش هم که به زودی درماهنامه فیلم در کنار بقیه منتقدان این نشریه درج خواهد شد، به جز یک رشته (بهترینبازیگر مرد مکمل) مورد دیگری از این فیلم انتخاب نکرده است. اما این هیچ ربطی بهاین که محتوای این فیلم چقدر با عقاید فرهنگی یا سیاسی نگارنده همساز است یا نهندارد. این که داوران محترم دارند درباره محتوای فیلم نظر می دهند و آن را بهبضاعت های فنی اثر سرایت می دهند، یک سم مهلک در بحث ارزیابی های سینمایی محسوب میشود. فرقی نمی کند محتوای فیلم، مورد پسندجناح الف باشد یا جناح ب، بنیادگرایانه باشد یا روشنفکرانه، تلخ باشد یاشیرین…محتوای فیلم را شورای ارزیابی اداره کل نظارت و ارزشیابی درباره اش نظر میدهد و مجوزش را صادر می کند (یا نمی کند) و به هیات داوران جشنواره فیلم فجر اصولاربطی ندارد خود را وارد این جور فضاها سازد. اگر هم قرار بر نظر درباره درونمایهاست، داور می تواند آن را با توجه به این که چقدر با ساختار اثر ارتباط ارگانیکدارد یا نه ارزیابی کند؛ نه آن که در مقام یک مصلح اجتماعی و صاحب نظر سیاسی،درباره این که فیلمی ریشه های مشکلات کشوررا کجا جست و جو کرده است نظر دهد و بر این اساس به فیلمی رای دهد یا ندهد.
نتایج داوری یک جشنواره طبق قواعدبازی جشنواره ها، امری است پذیرفته شده و جنجال بر سر آن، غیرحرفه ای بودن جنجالپردازان را نشان می دهد. اما اعمال شیوه های غیراستاندارد در داوری و بیان رسمیآن، بحثی دیگر است که اگر واکنش جدی به آن نشان داده نشود، تبدیل به رویه می شود وپیامدهای نامطلوبی به جا خواهد گذاشت.
منبع : خبرآنلاین