دکتر حسن فروزان فرد؛ عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی،صنایع ، معادن و کشاورزی ایران
رتبه آنلاین| با برداشته شدن تحریم از پیش پای اقتصاد کشور و آزادشدن منابع ارزی، امیدهای فراوانی به رونق در فضای اقتصادی کشور پدید آمده است. صاحبان سرمایه و کسب و کار به تکاپو افتاده تا قوه آینده پژوهی خود را براساس آنچه در چنته تجربه و دانش خود دارند به کارگیرند تا دورخیزی مناسب برای جهش در فضای جدید داشته باشند. مضاف بر آنان تیم اقتصادی دولت نیز هوشمندی خود را به کارگرفته تا طراحی مناسبی از مدل اقتصاد ایران در رویکردی برد-برد داشته باشد. اقتصاد پساتحریم ایران به اندازهای پر رونق پیش بینی میشود که علاوه بر فعالان کسب و کار داخلی، خارجیها را هم به هیجان واداشته است. رفت و آمد مقامات بلندپایه، بازرگانان، مشاوران و واسطه های تجاری در روزهای اخیر شواهدی بر این مدعاست. هرکدام از کشورهای اروپایی صاحب سرمایه و تکنولوژی در کنار هیاتهای طویل تجاری و اقتصادی خود را به تهران رسانده تا از بازار تشنه و موقعیت استرتژیک ایران سهمی داشته باشد. نکته ای که نیاز به تعمق و تصمیمگیری دارد، جایگاه و ساختاری است که در فضای اقتصادی آینده برای خود در کنار خارجیها برای خود برمیگزینیم. نمونه های مشابهی از تحولهای کلان اقتصادی در سایر کشورهای آسیایی و یا کشورهای حوزه خلیج فارس در سالهای اخیر دیده میشود. مالزی، امارات متحده عربی، ترکیه، سنگاپور، هنگکنگ، چین و حتی ژاپن هر کدام نمونه هایی هستند که با توجه به دو عامل توانمندیهای موجود داخلی و امکان استفاده از ظرفیتهای خارجی مسیری را پیش رو گرفتند. مجموع مسیرهای ممکن، طیفی را تشکیل میدهد که یک سر آن خودکفایی محض و سر دیگر آن اتکا کامل است.
از خودکفایی تا اتکا
با نگاه به چگونگی تحول اقتصادی در کشورهای نامبرده، به خوبی میتوان تمامی طیف مذکور را مشاهده کرد. در ذیل دو مثال از دو کشور ژاپن و امارات به عنوان کشورهایی که پیشرفت چشمگیری کردند اما رویکردهای کاملا متفاوتی را داشتند، بررسی میکنیم.
ژاپن: کشور ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، تمامی متصرفات فراسوی دریاهای خود، از جمله کشور کره را از دست داد. آمریکا در ۱۹۴۵ پس از یکسری بمباران سراسری و بالاخره بمباران اتمی هیروشیما، ژاپن را به تسلیم واداشت. پس از این شکست، ژاپن با بیش از ۱۳میلیون بیکار مواجه بود و کمبود موادغذایی به شدت احساس میشد. تورم به حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری نبود و افراد برای سیر کردن شکم خود اقدام به فروش دارایی خود کرده بودند. برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود و قیمتها ۳۰ تا۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. درمورد برنج این رقم به ۱۵۰برابر نیز رسیده بود. جنگ برای ژاپن به جز ۸میلیون نفر کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵٪ از داراییهای غیرنظامی و نابودی ۴۱٫۵٪از ثروت ملی تمام شد. اعلام تسلیم امپراطوری ژاپن درواقع شکست سنگین غرور سامورایی(در صورتی که حتی دشمن از طریق زمینی قدم به خاک این کشور نگذاشته بود) جلوگیری از وارد شدن خسارت عمده به زیر ساخت صنعتی کشور قلمداد میشد. ژاپن در این سال با وجود اینکه در طول جنگ جهانی با تمامی قدرتهای تکنولوژی جهان جنگیده بود و تمایلی برای برقراری ارتباط مجدد با آنها نداشت، تصمیم به شکوفایی گرفت. این در حالیست که ژاپن بالفطره از ضعفهای محیطی و اقلیمی متعددی برخوردار است مانند: نبود هیچ راه ارتباطی زمینی، زلزلههای فراوان، جمعیت بالا و…. آنها با روزی 14ساعت و سالیانه بالغ بر 2100 ساعت مفید مشغول به کار شدند و پافشاری شدیدی بر بهرهگیری از کالای داخلی داشتند. بعد از جنگ جهانى دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلى ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشده، گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش براى راهاندازى کارخانجات شیشهسازى کاسته مىشود.
ژاپنیها دریافتند که انتقال تکنولوژی بدون نیروى انسانى کارآمد خود به آفت مهارتزدایى از جمعیت بومى مىانجامد و براى رهایى از این آفت درپى سازگارى انتقال تکنولوژى با توسعه درونزا برآمدند و به جاى تقلید، تکنولوژى را بومى کردند و به نوآورى در صنعت نایل شدند. از طرفی دشمنیهای عواقب جنگ اجازه همکاریهای علمی و فناوری در مسیر درست و رسمی خود را نمیداد و ژاپنیها را مجبور به ارسال موقت کارگران برای یادگیری از ابتداییترین سطوح از کشورهای صاحب صنعت شدند و به مرور زمان با دانش بومی خود صاحب آن شدند. جالب توجه است که ژاپن بازسازی شده با داشتن 0.3% از خاک کره زمین توانسته ۲۴٪ از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد.
امارات: سرزمینی که امروز به نام “امارات متحده عربی” شناخته میشود، یک قرن پیش، موطن بادیهنشیانی بود که به سختی روزگار میگذراندند. پیش از قحطی 1940، دبی یک روستای کوچک بیش نبود و هیچ امتیازی نسبت به سایر روستاهای اطراف خود نداشت. در دهه 1980 “محمد بن راشد آل مکتوم” نخست وزیر دولت امارات و حاکم دوبی تصمیم به انقلاب اقتصادی گرفت و به قول خودش خواست تا بیابان برهوت و خورشید سوزان و شرجی دریا را تبدیل به شهری توریستی کند و با شنهای داغ کیمیا کند. شعار او این بود که جذابیت را باید ساخت. و بدینترتیب، گامهای زیربنایی را برداشت، شرکت هواپیمایی امارات را تأسیس کرد، به جذب سرمایهگذاریهای خارجی پرداخت، در دادن امتیازات به سرمایهگذاران خساست به خرج نداد و دوبی را به بهشت سرمایهگذاران تبدیل کرد. هتلها یکی پس از دیگری ساخته شدند و آن صحرای برهوت، به زمینی گرانقیمت تبدیل شد که تاجران برای متر مترش، با یکدیگر چانه میزدند. تا اینکه امروزه این کشور به نسبت جمعیت و وسعت خود درآمد سالیانه بالایی دارد و رفاه قابل توجهی برای ساکنین این شهر دیده میشود. برای سال 2015 پیشبینی شده است که 15میلیون گردشگر به این شهر سفر میکنند. امارات رو به سمت ذخیرهسازی نفت آورده و صادرات آن به کمتر از یکصدهزار بشکه در روز رسیده است. اما نکته قابل توجه درخصوص این شهر توریستی، وجه قالب سرمایهداری و استثمار مدرن توسط کشورهای غربی میباشد. این نکته از دو سو قابل تامل است. اول اینکه در حال حاضر این شهر عربی به آزمایشگاهی برای پیمانکاران اروپایی و آمریکایی و معماران غربی بدل شده است. این گروه با طرحهای بلندپروازانه خود که هیچ تناسبی با نیازهای اساسی شهر در حوزه ساختوساز و محیطزیست ندارد، تنها به افزونطلبی و رویاهای کودکانه شیوخ عرب پاسخ میدهد. دوم اینکه اقتصاد امارات کاملا متکی بر پایه ارضا نیازهای جهان غرب است. عمده سرمایهگذاریها در امارات به صورت مشارکتی میباشد. تکنولوژی، دانش مهندسی و تواناجرا آوردهی خارجیهاست. آنچه بدیهیست اماراتیها در زمینه دانش مهندسی و تواناجرا حرف زیادی برای گفتن ندارند و از این حیث وابسته کامل هستند و قدرت چانهزنی زیادی ندارند. در سال 2007-2008 مقارن با بحران اقتصادی امارات، عربها در جذب پروژههای جدید از هیچگونه انعطافی در مقابل غربیها فروگذاری نکردند. میتوان ادعا کرد که اگر روزی تحریم دامنگیر اماراتیها شود، ضربه ای صدها برابر سنگینتر از ایران خواهند خورد. در حقیقت نظام سرمایهداری غرب، با کنار هم قراردادن دلارهای نفتی و آرزوهای شیوخ به چنین پاسخی برای اهداف خود رسیدهاست و سرمایه موجود به سمت سودجویی نامشروط درحرکت است و چیزی آنرا محدود نمیکند و این همان ویژگی بارز نظام سرمایه داری است، یک رابطه استثماری و ابزاری.
ایران
مثالهایی که زده شد همگی نشاندهنده جهشهایی رو به جلو و درنهایت رسیدن به موفقیت عظیم بوده است. نقطه مشترک میان آنها هم اشاره به روزگار نزدیکی از هرکدام دارد که در شرایطی ناخرسند سپری میکردند. اما هرکدام درک درستی از شرایط موجودشان پیدا کرده و بر مبنای آن برنامهریزی درستی کردهاند. لازمه جهش در توسعه، داشتن چشماندازی بلندپرواز و همچنین استفاده از ابزارهای استاندارد برای توسعه میباشد. فلذا میبایست در بادی امر درک درستی از خود در عرصههای گوناگون اقتصادی پیدا کنیم. برای این کار لازم است علاوه بر استانداردها، پارامترهای مناسبی را در صنعت و اقتصاد و سایر حوزههایی که در چشمانداز خود قرار دادیم تعریف کرده و با سنجههایی درخور، وضعیت موجود را بسنجیم. بهترین راه قضاوت دقیق و منصفانه در مورد جایگاه خود در عرصههای مختلف نیز ابزار بهینه کاوی (Benchmarking) میباشد. این ابزار، قضاوتهای غیرحرفهای که ناشی از خود بزرگ بینی های ملی و یا بتپنداری خارجیهاست را تعدیل میکند. شناخت از خود تنها محدود به پارامترهای اقتصادی نیست. حوزههای بسیار متعدد دیگری مانند جغرافیای سیاسی، ظرفیتهای اجتماعی و مردمی، نیازهای فرهنگی، ملزومات اعتقادی و … ملاحظات اولیه ای هستند که لازم است در درک موقعیت فعلی و چشمانداز درنظر گرفته شود. برخوردار بودن از نفت با کیفیت، نقطه کانونی اتصال اروپا به خاور دور و مسیر راه ابریشم، تنوع آب و هوایی، احاطه به تنگه هرمز و … کیفیت بالای موقعیت ایران را موجب میشود. با نگاه به هرم سنی جمعیتی ایران پیداست بیشینه فراوانی مربوط میشود به جوانانی(18میلیون نفر در سن 24تا 33سالگی) که به تازگی فارغالتحصیل شده یا مشغول به کار شدهاند. این به معنای ظرفیتی است که برای هرگونه تحول مهیا میباشد. تحولهایی مانند اصلاح ساختارها و فرایندها، ارتقا تکنولوژی خطوط تولیدی، ارائه خدمات نوین با توجه نیازهای روز، اصلاح فرهنگ سازمانی، بهبود تعامل میان ردههای سازمانی، حرفهایتر شدن روابط اقتصادی بنگاهها و…. نکته قابل توجه این جاست این نسل بیشتر از هر نسل دیگری تفاوتها را میان آنچه در داخل و خارج اتفاق میافتد دیده است و انگیزه برای پیشرفت دارد. این تلاقی، فرصتی نایاب برای بهرهگیری از سرمایه انسانی به بهترین شیوه ممکن میباشد. تفاوتی که میان جامعه امروز ایرانی با جوامع جنوب شرق آسیا دارد در بلندپروازی اهداف آن است. جوامعی مانند بنگلادش و عمده کشورهای جنوب شرق آسیا با وجود بهرهمندی از استعدادهای قابل، هیچ پروازبلندی را برای خود تصور نکرده و به حدگذران روزمرهشان باهمین آداب و سنتهای ویژه خود راضی اند. در صورتی که جامعه ایرانی کیفیت زندگی در اروپا و آمریکا و رشد کم یا بیش همسایگان خود مانند امارات، ترکیه را دیدهاست و به آن رشک میبرد. همینطور به ظرفیتهای خود آگاهی دارد. هیچگاه نمیپذیرد با داراییها و توانمندیهای موجود، در وضعیتی ثابت درجا بزند. آمار خروج از کشور افراد تحصیل کرده و صاحب مهارت یا سرمایه گواهی برین مدعاست.
آنچه مسلم است پتانسیلهای متعدد بهره برداری و درآمدزایی در کشور وجود دارد اما برخی، فقدان دانش یا مهارت مورد نیاز را عامل محدودکننده برای بهرهمندی میدانند که صحیح نیست. سالهاست که بعضا دیده میشود در رشتههای متعدد دانش و تکنولوژی به جایگاههای بلندی دست یافته ایم. عدهای دیگر عامل محدودکننده را سرمایه اولیه میدانند که این هم صحیح نیست. ذکر این نکته همین بس که ماهانه بالغ بر سه هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه به پول خرد تبدیل شده و بین مردم تقسیم میشود. واقعیت اینجاست که محدودیت اصلی ریشه در فرهنگ غلط توسعه و هیجانزدگی مصرف منابع برای هجوم به سمت توسعه است. با نگاه مدبرانه به وضعیت موجود در بهره برداری از ظرفیتها، به خوبی دیده شده که کشور در دوراهی حرکت و توقف گهگاه به این سوی و آن سوی در حرکت بوده است. از طرفی هیچگاه صاحب سبک نبوده که بتواند اندیشههای قابل ارایهای به جهان داشته باشد و از طرفی دیگر ناتوان محض هم نبوده است. نه حاضر بوده که تمام ظرفیتها را برای بهرهبرداری به غیر بسپارد و نه میتواند از آنها بیتفاوت گذر کند. پس نحوه به کارگیری از منابع امری بسیار حساس و پیچیده است. پس شرایط خاکستری رنگی حاکم است که با تدابیر متفاوت ممکن است به رنگ سپید یا سیاه تغییر کند. موقعیت فعلی نه تنها محدودیتهای ارتباطات بینالمللی ژاپن را ندارد بلکه پیشرو بعضا کشورهای غربی و شرقی در سطوح مختلف میبیند که متقاضی ارتباط تجاری و سیاسی با ایران میباشند. از سوی دیگر نیز بنیه های انسانی، دانشی، صنعتی، زراعی، فرهنگی و … بیشتری نسبت به اعراب دارند تا مجبور نباشند خود را به قیمتی پایین به دست غربیها بسپارند تا توسعه پیدا کنند. ازین رو با مقایسه با نمونه های مشابه، شرایط مناسبتری برای توسعه وجود داشته و اجباری برای تحمل مرارتهای هریک از دو سر بازه وجود ندارد. به عبارتی میتوان خوداتکایی را انتخاب نمود فارغ از اینکه اجباری برای خودکفایی در تمامی عرصهها وجود داشته باشد. اینجاست که دنیادیده ترین افراد میتوانند بهترین تصمیمات را صادر کنند. افرادی که نمونه های موفقیت و شکست را دیده و درک کرده اند از هر دانشمندی بهتر میتواند اظهار نظر کند.
در اینجا لازم است مروری به تعاریف خودکفایی و خوداتکایی داشته باشیم. خودکفایی به معنای اینست که تمامی ملزومات و نیازمندیها در داخل کشور تولید و بهرهبرداری شود و هیچگونه کمک، حمایت و یا تعامل خارجی در کار نباشد. لذا برای تحقق خودکفایی لازم است در تمامی عرصهها، دست به کار شده، سرمایه گذاری کنیم، زیرساختهای لازم را فراهم کنیم، دانش و تجربه به دست بیاوریم تا نهایتا بتوانیم به میزانی که نیاز داریم از دستاوردهای داخلی بهره گیری کنیم. اما خوداتکایی حیطه گسترده تری دارد و اعتماد به نفس ملی قلمداد میشود و تمامی موضوعات فرهنگی، نظامی، سیاسی و … را دربرمیگیرد.
مذاکرات اخیر در زمینه بهره برداری از توان صلح آمیز هسته ای علاوه بر دستاورد اتمی، آموزه های ارزشمندی دربرداشت. یکی از این آموزه ها اشاره به قدرت دیپلماسی و دیگری اشاره به تعامل با رویکرد برد-برد با دیگران میکند. آنچه مسلم است با توجه به تنوع گسترده و روزافزون موضوعات، رفع تمامی نیازهای داخلی با توان بومی، امری گزاف و فرایندی بسیار هزینهبر است. انتظار به دست آوردن دانش و تجربه در عرصه های مختلف و اکتساب آنها به روش سعی و خطا هزینه های زمانی و مالی بالایی را به دنبال خواهدداشت. طبیعتا این طریق فرصتهای پیشرفت در عرصه هایی که در آنها مزیتهای نسبی وجود دارد را از بین خواهد برد. لذا نیازمند تعاریف جدیدتر در این ادبیات خواهیم بود. خود اتکایی در دنیای امروز و با توجه به معادلات حاکم میان ایران و سایر کشورها، تکیه بر مزیته ای نسبی خواهد داشت. در تعاریف جدید نیازمند شناسایی ظرفیتهای بالقوه و ارزش آفرین بوده که بتوان با تمرکز بر آنها علاوه بر رفع نیاز داخلی، نیاز سایر کشورها را نیز تامین نمود. با توجه به مفهوم خوداتکایی، در هسته موضوع، ایجاد مزیتهای رقابتی بینالمللی موجب افزایش توان رقابت پذیری و همچنین قدرت سیاسی میشود. در لایه دوم، سایر نیازها از دو مسیر الگوبرداری و اتخاذ دانشهای غیربومی و مزیتهای نسبی دیگر کشورها تامین خواهد شد. بدیهیست هر چه تعداد زمینه های ایجاد مزیت و تمرکز بر آنها در داخل افزایش یابد، قدرت چانهزنی در تعاملهای بینالمللی بیشتر خواهد شد. در لایه نهایی سایر موضوعات که ظرفیت ناچیزی برای توسعه در داخل دارند(و کالاهای استراتژیک نیستند)، میتوان از مزیتهای سایر کشورها بهره جست. خوشبختانه با نگرش کلی به پتانسیلهای موجود میتوان دریافت که در اغلب موارد دو راه اول کارساز بوده و قابلیت اجرا دارد. سالهاست که تمرکز بر روی تولید کالاهایی بدون ظرفیت بالقوه چندان در کشور، موجب سرخوردگی فعالان اقتصادی در عرصه های رقابت پذیر شده است. متاسفانه زیان اصلی آنجاست که اصرارهای فراوان و بیجا در رشد گام به گام دراین صنایع دیده میشود.
یکی از سریعترین روشها برای رفع نیازهای فعلی اقتصادی و صنعتی، ابزار بهینه کاوی میباشد. بهینه کاوی عبارت اسـت از رفتار متواضـعانه در پذيرفـتن برتري ديگران در يك موضـوع خاص و همچنين رفتار خردمندانه در يادگيري اينكه چگونه ميتوان در آن موضوع به رقابت پرداخت و حتي بر ديگران برتري جست. ویژگی این ابزار، سرعت بالای آن است. برخلاف سایر ابزارهای مدیریتی، ابزار بهینه کاوی فرصت جهش یکباره از وضعیت موجود به وضعیت رقابت پذیر(و حتی بهتر از آن) را فراهم میکند. این خاصیت در شرایطی که از لحاظ سیاسی، کشور نیازمند قدرتهای چانه زنی در معاملات گوناگون میباشد، بسیار ارزشمند است. زیرا جهت گفتگو را از مشارکت در استفاده از تکنولوژی صاحبان آن به بحث پیرامون استفاده از سرمایه گذاری کلان در صنعت بومی شده ارتقا میدهد. نمونه های فراوانی در دنیا دیده میشود با استفاده از این ابزار توانسته اند که به تعداد زمینه های رقابت پذیر خود بیفزایند. در دنیای امروز این ابزار پرکاربرد ابزار ارتقا در 5سال اخیر در جهان بوده است. باید توجه داشت که در مدل توسعه حرفهای و سریع، خلاقیت و سرعت در انتقال تکنولوژی عوامل به سزایی هستند. لذا پیشنهاد میگردد پس از شناسایی زمینه های رقابتپذیر بومی، دو موضوع در دستور کار قرار گیرد: 1)تمرکز و سرمایهگذاری در رقابتپذیرسازی این عرصه ها در سطح بین المللی با سرعت بالا 2)فراهم سازی بستر بهینه کاوی سایر موارد و هدایت سریع آنها به صحنه رقابت بین المللی
دعوت به بهینه کاوی در حقیقت دعوت به نگاه کردن به دیگران است با تواضع و منطق. متاسفانه هیجان توسعه فقط نتیجهی 7-8 دهه اخیر را مجددا تکرار میکند. ثروتها و ظرفیتها به باد رفته و از پس پول خرج شده توسعه ای هم به بار نمیآید. به عنوان نتیجه میتوان گفت که پول خرج کردن هیچ توسعه ای را به بار نمی آورد و برعکس، بدون پول اما با تصمیم درست میتوان توسعه داشت. عمر غول نظام سرمایه داری در سالهای پیشرو براثر کاهش نرخ بهره رو به زوال است. در دنیای امروز منبع محدود، پول نبوده بلکه عقلانیت و خلاقیت است که عامل محدود کننده برای برخی و عامل پیشرفت برای سایرین شدهاست. توسعه در ایران بیتردید میوه واقعنگری به وضعیت موجود و ظرفیتها، منطق در گفتگو و تعاملات و خردمندی و آهستگی در تصمیم گیری هاست. لذا لازم است تصویر ذهنی درستی از آینده ایجاد شود. کشور ما امروزه بیدریغ به ابزارها و الگوهای قابل تعریف و نمایش در مدل تصمیم گیریها نیازمند است. مدلهایی که به دقت وضع موجود را تصویر کرده و به مسیر درستی به سمت آنچه از آینده برای خود تصویرسازی کردهایم رهنمون سازند. بهینه کاوی ابزاری است درخور شرایط فعلی، که به بهترین شکل کشور را به سمت اهداف هدایت میکند.