شهرام اقبالزاده با بیان اینکه ادبیات کودک تخصص و تجربه میخواهد، میگوید: دانشگاهی شدن ادبیات کودک دستاورد بزرگ تاریخی است، اما چیزی که در برخی شبه آکادمیها وجود دارد ادبیات کودک نیست بلکه فاجعه است و من اعلام فاجعه میکنم.
به گزارش رتبه آنلاین، این مترجم و منتقد ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه برخی فکر میکنند نوشتن در حوزه ادبیات کودک کار راحتی است و با نوشتن چند جمله کودکانه میتوانند صاحبنام شوند، اظهار کرد: این تصور یا بهتر است بگویم توهمی است که وجود دارد و عدهای فکر میکنند ادبیات کودک در واقع ادبیات سهل و سادهای است. آنها فکر میکنند ظاهرا چون بچه نمیفهمد میتوان هرچیزی را برایش نوشت؛ درصورتی که اینگونه نیست.
او در ادامه افزود: ادبیات کودک اگر از ادبیات بزرگسال دشوارتر نباشد، قطعا آسانتر نیست. اینکه ما بخواهیم با زبان ساده جملاتی را کنار هم قرار دهیم و فکر کنیم یک اثر ادبی و هنری برای بچهها خلق کردهایم، درست نیست. زیرا شناخت ذهن و زبان و روان و جهان کودکان از بدو زاده شدنشان تا زمانی که وارد بزرگسالی میشوند مرحله به مرحله تغییر میکند و شناخت این مراحل بسیار مهم است. البته منظورم این نیست که نویسندهها کتاب «روانشناسی رشد» پیاژه را بخوانند و به صورت مکانیکی کتاب بنویسند. به قول خانم توران میرهادی، کودکان همه با هم متفاوتند و براساس رویکرد روانشناسی رشد بزرگ نمیشوند.
اقبالزاده با بیان اینکه کسی که میخواهد برای کودک بنویسد حتما باید اطلاعات گستردهای داشته باشد، خاطرنشان کرد: نوزادی که به دنیا میآید در تاریخ و فرهنگ خاصی به دنیا میآید. اینکه نوزاد در چه خانوادهای به دنیا بیاید، مهم است زیرا ذهن و جهان یک خانواده با خانواده دیگر متفاوت است. ذهن و زبان کودکی که در یک خانواده فقیر و بیسواد به دنیا بیاید با کودکی که در خانواده فرهیخته دانشگاهی به دنیا بیاید متفاوت است و نوشتن برای بچه این دو خانواده فرق میکند. یا نوشتن برای بچه روستایی با بچه شهری فرق دارد زیرا جهان آن دو با هم متفاوت است. ما در یک جهان متکثر به دنیا میآییم و اگر این تنوع و این تکثر را نشناسیم برای چه کسی میخواهیم بنویسیم؟ من نمیخواهم مشترکات بین کودکان را نفی کنم، بلکه میخواهم بر پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی و تفاوتهای سطح رشد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جوامع و جایگاه متفاوت فرهنگی و طبقاتی و خانوادگی و فردی انگشت بگذارم، مطالعات روانشناسی کافی نیست. امروز باید از جامعهشناسی دوران کودکی و مطالعات کودکی و فلسفه کودکی و فلسفه برای کودکان و روابط بین رشتهای اطلاع داشت.
این مترجم ادامه داد: مشترکات بشری بسیار زیاد است، یکسری ترانهها و لالاییهای کودک در هر جامعهای و خانوادهها جریان داشته و بچهها هنوز قصه و افسانه را دوست دارند، نمیخواهم بگویم مشترکات را نادیده بگیریم، اما نویسندههای کودک باید تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی و جهان کودک را بشناسند. ادبیات خلاق روایت خاصی است که باید از موضوعی خاص، اثری بیافریند که با بیشتر مخاطبان چه در سطح ملی و چه جهانی ارتباط برقرار کند.
اقبالزاده با بیان اینکه برخی از نویسندهها غریزینویس هستند و بر اساس تجربهها و دانستههای خود مینویسند و شاید «روانشناسی رشد» و «نظریه کودک فرهنگی» ویگوتسگی و «اندیشه گفت و شنود» باختین را نشناسند، اظهار کرد: جامعهشناسی کودکی و شناخت دوران کودکی خود یک رشته دانشگاهی بسیار مهم و در غرب یکی از رشتههای درحال بالندگی است. متاسفانه در ایران در حد دو یا سه واحد دانشگاهی مطرح شده، که باید به عنوان رشته دانشگاهی مطرح شود. متاسفانه این واحد دانشگاهی از دوره ادبیات کودک، حذف شده است. اینها چیزهایی است که باید بشناسیم و اگر نشناسیم نمیدانیم چطور باید بنویسیم. اگر تفاوت سطوح زبانی را ندانیم، نمیدانیم چطور باید دیالوگنویسی کنیم. همچنین اگر تفاوتهای سنی و مقطعی کودکان و نوجوانان را ندانیم، نمیتوانیم برای آنها بنویسیم.
او با تأکید بر اینکه شناخت از کودکان و نوجوانان اهمیت بسیاری دارد، بیان کرد: ما با شناخت ذهن و زبان کودک میتوانیم فکر و تخیل او را پرورش و گسترش دهیم. نویسندهها باید عاشقانه و عالمانه جهان کودک را بشناسند؛ شما باید عاشق جهان کودک و نوجوان باشید تا در این حوزه بنویسید نه اینکه چون آسان است بخواهید بنویسید.
این منتقد ادبی درباره اینکه به نظر میرسد ادبیات کودک در میان متولیان فرهنگی جدی گرفته نمیشود مثلا در جایزه کتاب سال و در بخش ادبیات کودک سالهاست برگزیدهای نداریم و این موضوع چه تبعاتی را به دنبال دارد، گفت: در بحث کلان از وزارت ارشاد تا نهادهای دیگر مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشفتگی و بیبرنامگی در حوزه کودک دیده میشود. ما هیچ برنامه کلان مدونی برای کودکان و به ویژه برای ادبیات کودک نداریم. اگر مدیری دلسوز و آگاه باشد و ادبیات کودک را بشناسد یکسری برنامه مقطعی و ضربتی برگزار میشود، اما با رفتن آن مدیر همهچیز تمام میشود.
او با اشاره به اینکه خود سالها در جشنوارههای مختلف داور بوده است، با انتقاد از نحوه داوری جایزه کتاب سال اظهار کرد: برخی داوران تصور مجردی دارند که گویی کتاب سال باید کتاب قرن باشد و باید تحول جدیدی در ادبیات به وجود بیاورد. چند کتاب در جهان و در ایران با این ویژگی وجود دارد؟ این چه نگاهی است؟ کتاب سال بهترین کتاب منتشرشده در همان سال است. اگر در مدرسهای به دلایل مختلف اینکه پایهها ضعیف است، کسی با نمره ۱۵ بالاترین معدل را بیاورد شاگرد اول است اما در مدرسهای دیگر ممکن است دانشآموزی با معدل ۱۹/۷۵ شاگرد اول نباشد. مقایسه این دو با هم درست نیست. اینکه بگوییم کتابی که سال گذشته برای داوری آمده بود، بهتر بود، اشتباه است. مسابقات ورزشی بدون برنده نیست، حتما یک تیم اول یا دوم میشود، اینکه بگوییم جایزه نمیدهیم و نمیگوییم فلانی اول است، اشتباه است. داورها هم در کتاب سال مقصرند.
شهرام اقبالزاده همچنین در پاسخ به این پرسش که چه راهکارهایی برای تقویت رشته ادبیات کودک پیشنهاد میکند گفت: من در جریان روند تصویب رشته ادبیات کودک توسط مرتضی خسرونژاد – رئیس پیشین مرکز مطالعات دانشگاه شیراز – بودم. او تلاش سنگین و پیگیری را پیش برد تا این رشته را دانشگاهی کند و به دشواری توانست این کار را انجام دهد زیرا دانشگاهیان ادبیات کودک را سهل میدانستند و میگفتند «یه قل دو قل» و «یه توپ دارم قلقلیه» تخصص نمیخواهد. گرچه نسل ما همینطوری بزرگ شد و بسیاری از ما نمیدانستیم ادبیات کودک چیست، البته در برخی از شهرستانهای بزرگ کیهان و اطلاعات کودکان وجود داشت. اما شورای کتاب کودک شعبه نداشت و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم بعدها درست شد. بالاخره این رشته به همت مرتضی خسرونژاد و همکارانشان در دانشگاه شیراز نهادینه شد و گسترش پیدا کرد.
او در ادامه بیان کرد: اما حالا که ادبیات کودک دانشگاهی شده به ابتذال کشیده شده است. افرادی زبده و کارشناس این رشته را دانشگاهی کردند اما زمانیکه ادبیات کودک به عنوان رشته دانشگاهی مطرح شد، عدهای آمده و گفتند «حاجی من هم شریک» و خیلی از شعبههای دانشگاهی در مناطق دورافتاده که استاد ادبیات ندارند و مطلقا ادبیات کودک را نمیشناسند، در مقطع فوق لیسانس این رشته را دایر کردهاند که این موضوع خطرناک است و ادبیات کودک را به ابتذال میکشد. جالب است وقتی پایاننامه میخواهند بنویسند نه استاد راهنما و نه مشاور کارکشته دارند و نمیتوانند دانشجو را راهنمایی کنند؛ این یعنی فاجعه. دانشجویانی که دغدغه دارند ممکن است بروند بگردند و تحقیق کنند اما آنهایی که فقط مدرک می خواهند، میروند از جلو دانشگاه میخرند و مدرکشان را میگیرند زیرا کسی نیست که کار آنها را به درستی ارزیابی کند.
این چهره فعال ادبیات کودک خاطرنشان کرد: دانشگاهی شدن یک رشته خیلی مهم است اما اتفاقی که در برخی از دانشگاههای کشور افتاده، ارتقای کیفی آکادمیک کردن نیست بلکه بازیچه کردن ادبیات کودک است.