صادق الحسینی
هرچند در 10 سال گذشته که درباره اقتصاد ایران می نویسم مدام از واقعی شدن نرخ ارز (حرکت “متناسب” آن با نرخ تورم داخلی) گفته ام و نوشته ام اما در این بحران ارزی دست و دلم به نوشتن در فضای عمومی نمی رود. و البته برای مسئولان مختلف هم نظرات خودم و هم کسانی که فکر می کردم راهکارهای واقعی برای این شرایط دارند را هم نوشته ام و هم انتقال داده ام.
دلیل این که نمی خواستم چیزی بنویسم این نکته اساسی است که به آن باور دارم: “اثر نوشتن در فضای عمومی در شرایط بحرانی در بهترین حالت نامشخص است”. لذا معلوم نبود تحلیل ماجرا و باز کردن مساله تا چه حد اثر مثبت و تا چه اندازه آثار و تبعات منفی به همراه دارد و خود می تواند به بحران دامن بزند.
اکنون هم که نکاتی را در این خصوص می خواهم بگویم حدود 1 ماه از شروع بحران گذشته و گرد و غبارها خوابیده، همچنین ذکر برخی نکات برای روشن شدن ذهن افکار عمومی نسبت به آنچه قبل از بحران گفته ایم و بعد از آن ضروری به نظر می رسد.
سعی می کنم به اختصار بگویم:
شوک اصلی منجر به بحران از جانب عرضه وارد شد و تقاضا بعدتر تحریک شد. پس برای حل بحران بیش از هرچیز باید مشکل عرضه را حل کرد. بطور مشخص تر در بخش عرضه، انتقال ارز دچار مشکل شده و مشکل اصلی هم در دبی است. در نبود لگن های ارزی دیگر در چین، ترکیه، روسیه و تا حدی عمان، دبی ضربه اساسی به عرضه ارز در کشور زد. فقط دو عدد را می گویم و از این بخش می گذرم چرا که مخاطب این بخش از صحبت عموم مردم نیستند. 90 الی 95 درصد کل ارزی که ما نیاز داریم بصورت حواله ای است و تنها حدود 5 الی 10 درصد آن بصورت نقدی است. از سوی دیگر 75 درصد کل پاسخگویی به ارز مورد نیاز برای واردات کشور هم اکنون توسط صرافی ها و سیستم غیرسمی هدایت می شود و تنها حدود 25 درصد آن از طریق سیستم بانکی است. بنابراین مشکل در نقدی تهران نیست. پس بیش از آن که تعیین نرخی برای دلار مهم باشد، باز کردن مسیر این حواله ها مهم است. تمرکز بر نرخ، اشتباهی راهبردی است. بانک مرکزی نمی تواند و نباید با نقدی تهران، حواله دبی یا آلمان را کنترل کند. این اتلاف منابع است. پس راه حل از جنس سیاست خارجی و کلید آن ارتباط با شرق است.
این که راه حل در سیاست خارجی است به معنای رفتن به سمت مذاکرات موشکی یا برجام دو و همانند آن نیست. هر قدم عقب نشینی در این مقطع معنایی جز فشار بیشتر از سوی خارجی ها ندارد. در این موضع، تهدید آقای شمخانی برای خروج از ان پی تی در حالت خروج آمریکا از برجام درست ترین موضعی بود که مقامات کشور در ماه های اخیر گرفته اند. امریکا و اروپا باید بفهمند که ادامه وضعیت تعلیق ایران در برجام و فشار بر نقشه ارزی ایران اگر بخواهد با فشار بیشتری از جمله اصلاح برجام و همانند آن همراه شود، هزینه اش فقط خروج ایران از برجام نیست. بلحاظ تئوریک می شود نشان داد که عقب نشینی در این شرایط هیچ سودی برای کشور ندارد. اگر با این ترکیب جهانی قوا و منطقه که بوجود آمده با اقتدار بازی نکنیم، تمام آنچه ساخته ایم از بین می رود.
از سوی دیگر، ایران باید مشکلات سیاسی پیش آمده با چین را حل کند. چین 30 درصد از مشکل ارزی پیش آمده در امارات را حل خواهد کرد. همچنین باید از ارتباطات سیاسی با روسیه برای گرفتن امتیازات اقتصادی خصوصا تهاتر 500 هزار بشکه ای نفت سریعا استفاده شود. ابوظبی و امارات هم باید بفهمند که ایجاد ناامنی اقتصادی در انتقال ارز ایران برایشان هزینه های گزافی خواهد داشت. هزینه هایی که با توجه به شرایط یمن فاکتور کردن آنها برای ایران به هیچ وجه سخت نیست.
در نوشته بعدی که اقتصادی تر خواهد بود به ارتباط این شرایط بحرانی با مطالبی که من در سال های گذشته در خصوص لزوم افزایش نرخ ارز متناسب با تورم گفته ام خواهم نوشت و نشان خواهم داد که اگر نرخ ارز بصورت متناسب افزایش پیدا کرده بود، بحران ارزی فعلی با این شدت اتفاق نمی افتاد.