شهرام شهيدي طنزنویس [email protected]|
هرگز طبیعت تا این حد متحد و همگام عزمش را برای نابودی ما جزم نکرده بود. به قول شاعر «ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند» تا دمار از روزگار ما درآورند و بابت هرچه ما و از ما انتقام بگیرند.
شما ببین ابر، آنطور که باید نمیبارد تا این آلودگی کوفتی برای همیشه دست از سر کچل ما بردارد و برود. باد هم که طبق آخرین متدهای رئیس سازمان محیطزیست وظیفه آمدن و بردن دارد. یک روز در سال میآید مبادا که ذرهای از این آلودگی کاسته شود. راستش من تا حالا فکر میکردم «برو کنار باد بیاد» حرف بدی است و نباید به کسی گفت، اما حالا فهمیدم این یک دستور مدیریتی است که عامل یا عوامل مذکور از جلوی راه عبور باد کنار بروند تا نامبرده ضمن تشریففرمایی دود و گردوغبار را با خودش ببرد. اصلا چرا راه دور برویم؟ همین خود شما تا حالا فکر نمیکردی «بادآورده را باد میبرد؟» اما امروز میبینیم بادآورده چیز بدی نیست و این باد از بس پشت سرِ آوردهاش حرف زدهایم، ناخنخشک شده و قصد دارد با لجبازی ما را بسپارد به آلودگی و از شرمان راحت شود.
از بحثمان دور نشویم. مه و خورشید و فلک هم با انواع و اقسام زلزلهها و سیلها و خارجشدن زمین از مدار اصلیاش و… خلاصه هر قرتیبازیای که بلدند، دلبهدل باد و ابر میدهند که ما تمام شویم.
روح ناصرخسرو شاد که سرود «چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید…»
ما خودمان سر شوخی را با طبیعت باز کردیم و سربهسرش گذاشتیم. برای همین هم وقتی حسب فرموده، رئیس سازمان محیطزیست دعا کردیم باد بیاید که بشورد و ببرد به جایش زلزله آمد و گفت: «منو صدا کرده بودی هانی؟» اینطور ما را به مضحکه گرفتهاند.
کاش فقط همین بود. طبیعت جوری ما را تحقیر کرد که مجبور شویم ظرف چند ساعت مدام حرف و نظرمان را عوض کنیم و هی پشت هم خندید. صبح باد که هیچ، نسیم هم راهش را از شهر کج کرد که میزان آلایندههای موجود در هوا به حد هشدار برسد. برای همین من زنگ زدم به مادرم که عزیزجان شما مبادا تو این هوا بروی بیرونها. برای ریهات بد است. بعد شب که نمیدانستم این پیشلرزه است یا زلزله اصلی، دوباره زنگ زدم به مادرم که خواهش صبح را کان لم یکن تلقی کن و جان من لج نکن و از خانه برو بیرون تا تکلیف زلزله اصلی معلوم بشود. طنز ماجرا اینجاست که آخر سر از آلودهکنندگان هوا یعنی خودروها به همانها پناه بردیم. من جای محصولات سایپا و ایرانخودرو بودم میگفتم؛ هان شما که اینقدر بد ما را میگفتید، چطور الان برای فرار از زلزله خوب و ایمن هستیم؟ جالبتر اینکه ما ٦نفر بودیم و یک خودرو برای فرار داشتیم. حین بحث که چه کسی سوار نشود، یکیمان به خاطر ایستادن در هوای آلوده حالش بد شد و او را رساندیم بیمارستان و ٥نفری دور دور کردیم. نیمساعت بعد یکی دیگرمان حالش بد شد و او را با نفر اول جابهجا کردیم و هر نیمساعت مثل نگهبانها تغییر دادیم و اینطوری هم خودمان را از زلزله احتمالی مصون نگه داشتیم و هم مضرات آلودگی هوا را درمان کردیم.