رئوف پیشدار / روزنامهنگار و مدرس دانشگاه
آذر سال 1384 که هواپیمای حامل خبرنگاران در راه ماموریت برای پوشش یک مانور نظامی سقوط کرد و به شهادت همگی آنها و عده ای در روی زمین منجر شد، این روزها ازحیث تقارن زمانی در اذهان دوباره زنده شده است. روزهای بعد از حادثه مانند واقعه هفته گذشته در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد ، چه پیامهایی که منتشر و چه سخنانی که ایراد نشد و چه کارشناسی هایی که ابراز نشد، اما یک امر مهم تاریخی بازهم مورد غفلت واقع شد و آن، این بود که چرا این حوادث رخ می دهد و برای جلوگیری از تکرار آن چه باید کرد، چه کسی مسئول است و کجای کار ایراد دارد ؟ و تا کی می خواهیم نادانی و غفلت ها را به حساب قضا و قدربگذاریم.
در پاسخ پیام هایی که برای ابراز همدردی درشهادت جمعی از همکاران رسانه ای منتشر می شد و در میان آنها امضای بالاترین مقامات کشور هم بود، در روزنامه نوشتم : تعارف نکن ، باورم کن ! و گفتم : اینهایی که الان می گویید تعارف است ! اینکه مدیرعامل بهشت زهرا( س) قطعه ای برای خبرنگاران اختصاص می دهد ! اینکه عالی ترین مقام اجرایی کشور خبرنگاران را « فرهیختگانی » می خواند که «نباید همگی یکجا سوار هواپیما میشدند !» و عباراتی مشابه آن که الان هم همانها را برای عزیزان دانشجویم تکرار می کنند، اینها شعار است و شما باید باور کنید که مردم ولی نعمت و ارباب شما هستند . باید به آنها خدمت کنید، اگر نمی توانید و بضاعت فکری و علمی و عملی آن را ندارید ، استعفا کنید ، به خانه بروید که شرفش بیشتر از نشستن پشت صندلی های غصب شده است .
آن واقعه فراموش شد . متاسفانه یا خوشبختانه حافظه تاریخی ملت ایران اگر چه در خیلی از زمینه ها قوی است، ولی در حوادثی که برایش رخ می دهد ، به شهادت 40 سال فعالیت رسانه ای من و پوشش هزاران واقعه و حادثه ، بسیار ضعیف است . پاسخ نخواستن ، شاید به یک دلیل روشن که اغلب در مهمانی ها و گفت و شنود های خصوصی میگوییم: اینها توجه ندارند، مرگ ما برایشان عادی شده است . اینها این کاره نیستند ! عذرخواهی بلد نیستند و مثل ژاپنیها شهامت استعفا یا خودکشی ندارند .
همین الان فهرست بلندی از این حوادث را در جلوی چشمم دارم . حوادثی که حتی روشن بود، رخ میدهد ، واقع شد، آه و ناله ها را بلند کرد و هرکس، دیگری را مقصر معرفی کرد و درنهایت هم فراموش شد . به قول سنگ نوشته ای در گورستان شهرم : انگار نه خورشیدی طلوع کرده بود و نه غروبی شده بود ! روز از نو !
درچند حادثه از مجموع حوادثی که الان جلوی چشمم است ، بالاترین مقامات کشور دستور به رسیدگی دادند مانند غرق شدن بیش از 10 دانش آموز در استخر یک متری پارک شهر ، حادثه های متعدد برای کاروانهای راهیان نور، حوادث جاده ای برای دانش آموزان و دانشجویان عازم اردوهای فرهنگی و علمی ، فروریختن ساختمان پلاسکو و دهها مورد دیگر که ذکرش فهرستی طولانی خواهد شد ، سرانجام آن دستورها و رسیدگی ها چه شد ؟ چرا نهادهای مسئول ، سازمانها و ارگانهای نظارتی، سازمانها و ادارههای عهده دار مسئولیت ، به وظایف قانونیشان عمل نکردند و هنوز هم نمی کنند تا شاهد فاجعه ای مانند سقوط اتوبوس دانشجویان در محوطه دانشگاه علوم و تحقیقات نباشیم . اینکه اتوبوس فرسوده بود ، اینکه ساختمان را با زور در منطقه ای که نباید ساختند، اینکه ابتدایی ترین نکات ایمنی در جاده سازی مانند بسیاری از نقاط کشور در جادههای پیچ در پیچ محوطه دانشگاه در نظر گرفته نشده بود و دهها حرف و سخن دیگر از افراد مسئول و غیرمسئول مثلا صاحب نظر که متاسفانه در کشور زیاد داریم، نافی کدام مسئولیت از مسئولیتهای نهادهایی است که در انجام وظایف خود قصور کرده اند؟ و چه پاسخی خواهد بود برای مادران و پدران داغدار و ملتی که سرمایه هایش را متاسفانه در سایه بی تدبیری ها و بی درایتی ها همچنان از دست میدهد و ما نشستهایم به روضه آقایان گوش میدهیم . مهم نیست که اول هستیم یا دوم و اصلا رتبه چندم را در حوادث جاده ای درجهان داریم که از جمله بالاترین هاست، اما مهم اين است که توجه کنیم مطابق آمار دولتی سالانه نزدیک به 18 هزار نفر در حوادث جاده ای در کشور کشته و دهها هزار نفر هم مجروح میشوند که بسیاری از آنها برای همیشه معلول می شوند و اغلب آنها هم نیروهای در سن کار هستند که آمار آن از شمار شهدا و زخمی های جنگ تحمیلی بیشتر است . به این آمار کشته و مجروح شدن دهها هزار نفر دیگر را اضافه کنید که در حوادث مختلف طبیعی و غیر طبیعی هر سال در کشور جان خود را از دست میدهند که به راحتی می شود جلوی بسیاری از آنها را گرفت، فقط به این شرط که هر نهاد و فرد ، مسئولیت خودش را به خوبی انجام دهد و نهادهای پر تعداد و بودجه خوار نظارتی، وظایف خودشان را درست انجام دهند.
سطح ایمنی در کار و زندگی درکشور با نگاه به آمار بسیار پایین است . سالهاست که گفته می شود خودروهای غیراستاندارد نباید تولید شود که اگر بشود، شماره گذاری نمی شود ، زور کارتل ها به پشت گرمی حمایت های آشکار و پنهان دربازار انحصاری میچربد. با آنکه یارانه احتمالی برای سوخت خودرویی که با قیمت های آنچنانی میفروشند، با فرض کارکرد خودرو تا آنجایی که عمر آهن کفاف میدهد، کار کند را یکجا می گیرند! بعد برسر خریدار منت یارانه سوخت را میگذارند . جاده های غیر استاندارد بلای جان راننده هاست ، اورژانس جاده ای به رغم تقویت، هنوز خیلی ضعیف است ، آلودگی هوا ناشی از تردد خودروهای غیراستاندارد فقط در تهران آنطور که شهردار بهتازگي باز هم گفت، جان صدها نفر را میگیرد . اینها ناشی از تحریم است یا اینکه وظایف انجام نمی شود ؟
در گذر از خیابان های شهر هر لحظه باید نگران باشی نکند زیرپایت فروبریزد یا ساختمانی برسرت آور شود . زندگی امروز ما همه اش شده دلهره ! این دلهره که جناب عزرايیل به برکت عملکرد آقایان هر لحظه به شانه ات بزند و بگویید : عزیز ! بس است ، لطفا تشریف بیاورید ! ولی جناب عزرايیل باور کنید: ما زندگی نکردیم .