جمعه 2 آذر 1403
خانهخبرآموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

مخاطب این مقاله صرفا مدیران تصمیم ساز نیستند؛ بلکه والدین مخاطب اصلی این نوشتارند. آنچه امروز در نظام آموزشی ما در جریان است در قالب نوعی رقابت آموزشی اتفاق می‌افتد که والدین در آن نقشی اساسی ایفا می‌کنند.

به گزارش رتبه آنلاین، امید خزانی- از لحظه‌ای که به زوجی بشارت می‌دهند به زودی پدر و مادر خواهند شد، آرمان‌ها و آرزوهایی در ذهن آنها بارور می‌شود. این آرمان‌ها و آرزوهای رنگارنگ روز به روز بزرگ‌تر و فربه‌تر می‌شوند و خیلی زود با مفهومی به نام «آموزش» گره می‌خورند.

اما آن‌چه امروزه با رضایت والدین در جامعه ما به نام «آموزش» جریان دارد در واقع نوعی «فرزندکُشی» است. از نگاه روان شناختی، هوش عاطفی (Emotional Intelligence ) کودک 8 یا 9 ساله باید در کنار خانواده پرورش یابد، اما نظام آموزشی امروز این کودک را 12 ساعت در شبانه روز، در محیط مدرسه و دور از بستر خانواده، تحت آموزش‌های فشرده قرار می‌دهد؛ آموزش‌هایی که حتی به فرض کاربردی بودن، روح کودک را آزرده می‌کند و شادابی کودکی‌اش را از او می‌ستاند و حداقل قربانی این روند از بین رفتن خلاقیت اوست.

مخاطب این مقاله صرفا مدیران تصمیم ساز نیستند؛بلکه والدین مخاطب اصلی این نوشتارند. آنچه امروز در نظام آموزشی ما در جریان است در قالب نوعی رقابت آموزشی اتفاق می‌افتد که والدین در آن نقشی اساسی ایفا می‌کنند.

به فرض اجتناب‌ناپذیر بودن ساختار «رقابت» محورمدارس، این رقابت قابل تفکیک و تعدیل است. اگر 12 سال حضور فرزندمان در مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را به یک رقابت ورزشی مثل «دو و میدانی» تشبیه کنیم، این رقابت قطعا با توجه به بازه زمانی طولانی آن از نوع دو سرعت (sprinter) نخواهد بود و در قالب دو ماراتن (Marathon) ملموس‌تر است.

وضع فرزندان ما در دوران تحصیل شبیه به وضع دوندۀ ماراتُنی است که قرار است مسیر 42 کیلومتری مسابقه را بپیماید و به خط پایان برسد.

تصور کنید این دونده برای پیمودن چنین مسافت طولانی که مستلزم برنامه‌ریزی ، تمرین و استقامت بالاست، تمام توان و انرژی خود را مثل یک دونده دو سرعت در 800 متر اول با سرعت بالا مصرف کند. بی شک چنین دونده‌ای قادر نخواهد بود این مسیر طولانی را به سلامت به پایان ببرد.

در دهۀ گذشته ساعات آموزشی به ویژه مدارس غیرانتفاعی کشور با شیب زیادی افزایش پیدا کرده و این روند در مدارس ابتدایی روندی نگران کننده یافته است.

برخی مدارس دولتی نیز با مدارس غیردولتی وارد عرصۀ رقابت شده‌اند و در اکثر مناطق شهر تهران کودکان مقطع ابتدایی طی ساعات نسبتا طولانی در مدارس محبوس می‌شوند.

اگر به این ساعت‌ها مدت زمانی را که کودک در مسیر مدرسه تا خانه است، اضافه کنیم این زمان به 10 الی 12 ساعت نیز افزایش پیدا می کند حال آنکه برخی والدین پا را فراتر گذاشته و فرزندانشان را در مناطق خاص که بسیار دور از محل سکونت‌شان است، می‌فرستند و رفت وآمدی چندین ساعته را به فرزندشان تحمیل می‌کنند.

خوشبختانه ساعت های تحصیل اجباری درغالب مدارس دولتی با استانداردهای جهانی اختلاف زیادی ندارد و در طول یک سال تحصیلی دانش اموزان مدارس ابتدایی دولتی در ایران 910 ساعت آموزشی–با احتساب ساعت های فوق برنامه- را می گذرانند که از متوسط اتحادیه اروپا -759 ساعت-کمی بالاتر است.

قسمت غم‌انگیز و فاجعه‌بار این مبحث که شاید بتوان به جرات عنوان «فرزند کُشی» به آن داد، در مدارس ابتدایی غیرانتفاعی ایران رخ می دهد که در اغلب آنها ساعات آموزشی برای یکسال از 1275 ساعت تجاوز می کند و عموم خانواده ها به دست خود در رقابتی بی منطق و احساسی فرزندانشان را به این مراکز می‌سپارند که اختلاف فاحشی با استانداردهای جهانی دارند.

کافی است مدت زمان آموزشی فوق را با کشوری مثل فنلاند – با متوسط 608 ساعت در سال- و کره جنوبی با مدت زمان 612 ساعت در سال مقایسه کنیم و به عمق فاجعه پی ببریم.


آمار و ساعت های آموزشی فوق به فرض فراهم نمودن معلمان آموزش دیده و شرایط عاری از اضطراب (stress free venues) برای کودکان است و حال آنکه اگر شرایط تنش زا و مدرس های کم تجربه را -که بر برخی از مدارس ابتدایی غیرانتفاعی حاکم اند- به ساعت های آموزشی طاقت فرسای فوق اضافه کنیم می توان تصور کرد که چه فشار شدیدی به کودکان 7 تا 11 سال در مدارس غیرانتفاعی کشورمان تحمیل می شود. (آمار از وبسایت OECD ,و گزارش یونسکو با عنوان World data on Education seventh edition 2011-12)

جالب است آمار ساعت های حضور کودکان در مدارس ابتدایی غیر انتفاعی ایران از ساعت‌های آموزشی کشورهای صنعتی برای دانش آموزان دوره دبیرستان با متوسط 907 ساعت در سال هم بیشتر است در حالیکه توانایی کودکان ابتدایی با نوجوانان دبیرستانی قابل مقایسه نیست. در مدارس ابتدایی غیرانتفاعی تهران و مدارس خاص، دانش آموزان به طور متوسط 7.5 ساعت در کلاس های آموزشی شرکت می کنند که متوسط سالانه آن از 1275 ساعت تجاوز می کند. در کشور کره جنوبی این آمار برای ابتدایی 612 و دبیرستان 1020 ساعت است.

متوسط ساعات آموزشی برای دانش آموزان دبیرستان در کشور ایتالیا 1089، در کشور فنلاند 856- که دارای یکی از پیشرفت‌ترین نظام‌های آموزشی دنیاست- و ایالات متحده آمریکا 1146 (در ایالت های مختلف آمار متفاوت است) است که نشان می دهد آمار ساعت های حضور کودکان دبستانی مدارس غیر انتفاعی ایران حتی از دبیرستان های آمریکا که بالاترین ساعت آموزشی در بین کشورهای صنعتی را داراست، بیشتر است! (رک oecd.org)

 

آیا ساعات طولانی حضور در مدرسه مفید است؟

مطالعاتی که در کشورهای مختلف در زمینه ساعات حضور دانش آموزان در مدارس انجام شده است نشان می‌دهد که دانش آموزانی که ساعات کمتری در مدارس حضور دارند عملکرد بهتری در آزمون های مهم بین‌المللی از خود نشان می‌دهند. به گزارش رتبه آنلاین، کانادا و فنلاند که دانش آموزان 6 ساعت یا کمتر در مدرسه حضور دارند به نسبت سایر کشورهای اروپایی و آمریکایی که ساعات بیشتری در مدرسه هستند ، نتایج بهتری در آزمون‌های مهم بین المللی کسب کرده‌اند.

تحقیقی که در سال 2009 درامریکا و کشورهای آسیای شرقی انجام شد و شبکه فاکس نیوز نتایج آن را منتشر کرد نشان داد که نوجوانان دبیرستانی در آمریکا با متوسط 1146 ساعت آموزشی در سال در مقایسه با دانش آموزان تایوان ، هنگ کنگ ، ژاپن و سنگاپور که به ترتیب 1050، 1013، 1005 و 907 ساعت در سال آموزش می بینند ، عملکرد ضعیف تری در آزمون های مهم بین المللی دارند.


بنابراین با توجه به یافته های علمی، ساعت‌های آموزشی بیشتر نه تنها لزوما به توانایی و یادگیری بیشتر ختم نمی شود بلکه ممکن است نتایج بدی به ویژه در بین کودکان مقطع ابتدایی به همراه داشته باشد. موضوع مهم دیگری که در کشور ما کمتر شناخته شده است سندروم کمبود تمرکز ADHDاست که نوعی نارسایی ژنتیکی است که در برخی کودکان باید شناسایی شود.

نوع خفیفی از این سندروم موسوم به «کمبود تمرکز بعد از نهار» وجود دارد که اغلب کودکان را که بعد از خوردن ناهار در کلاس مجبور به آموزش می‌شوند تحت تاثیر قرار می‌دهد و یادگیری آنها را به شدت کاهش می‌دهد.

آن چیزی که در ساعات انتهایی آموزش روزانه برای کودکان اتفاق می افتدcramming یا همان «چپاندن اطلاعات» است و نه Learning یا همان یادگیری.

آنچه امروز کشور ما در زمینه آموزش بدان دچارشده است یادآور حکایت 17 باب هفتم گلستان سعدی است که در سفری همراه جوانی بود که در ظاهر علوم جنگاوری و زورآوری را آموزش دیده بود اما در اولین تجربه عملی عرصه را به وقاحت تمام می بازد.

با توجه به بررسی های تطبیقی فوق و نتایج تحقیق های علمی منتشر شده، تاثیر ساعات طولانی آموزش بر یادگیری دانش آموزان به ویژه کودکان مخرب است. نظام آموزش که متشکل از خانواده و نهادهای تصمیم ساز دولتی است باید همواره در نظر داشته باشند که کودکی نباید دوران محبوس شدن در مدرسه باشد و پرورش انسان سالم و شاداب از نظر روحی و جسمی باید در اولویت قرار گیرد. کودکانی که شادی و شادابی از آنها گرفته شود قطعا در بزرگسالی –فارغ از هر شغلی که انتخاب می کنند- انسان‌های موفق و سالمی نخواهند شد.

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید