حمیدرضا طهماسبیپور|روزنامه نگار
با یک امضا از سوی رئیس جمهور آمریکا، فرجام برجام در ابهامی عجیب قرار گرفت! به سادگی تمام، سالها تلاش و رایزنی دیپلماتیک ایران به کما رفت تا بازی سیاسی غرب(آمریکا و اروپا) با زندگی مردم ایران رنگی تازه یابد!
بار دیگرشاهد روپایی زدن غرب و آمریکا با توپ اقتصاد ایران(بخوانید زندگی مردم ایران) هستیم تا ابهامی جدید بر اقتصاد ایران سایه افکند.
حالا اگر در خیابانها گوش تیز کنی، یک سئوال مشترک میان مردم کوچه بازار را خواهید شنید: «اقتصاد و اینده زندگی مردم چه میشود؟» یافتن پاسخ این پرسش هم نیازمند مرور گفتههای مسئولان و حاکمان کشور است. اما در عمل نکته درخور و مسئولانهای را نخواهید یافت و سرنخ واقعی «هیچ» است. ابهامهای بزرگ و بدون پاسخ زیادی وجود دارد و همین موضوع، کافی است تا شایعهها و آثار روانی بر بازار داخلی و خارجی حاکم شود و گزارههای تحلیلی زیر مرور شود:
1- بازار ارز، از نیمه دوم سال96 روی آرامش ندارد و میل به گرانی حرف اول کشور را میزند.
2-وعدههای چند باره حاکمان ایرانی برای سامان اوضاع، بی نتیجه بوده و همین موضوع باعث تشدید بیاعتمادی اقتصادی در بازارهای مهم کشور شده است.
3- دلارها و طلاهای در حال گردش کشور، پیش از نافرجامی برجام به پستوهای اقتصاد ایران و خارج از کشور برده شده و برخورد ضربتی دولت هم نوش دارو پس از مرگ سهراب شده است.
4- خروج آمریکا از برجام و «نه» آرام اروپاییها باعث مبهم شدن آینده اقتصاد ایران شده و آن طور که وزارت خزانهداری آمریکا خبر داده ، قرار است بعد از پایان تعلیق ۱۸۰ روزه، تحریمها علیه ایران،مبادله با بانک مرکزی ایران و نهادهای مالی ایرانی را با مجازات همراه کند. همین خبر کافی است تا برخی شرکتها و بانکها تردیدهای همکاری با ایران را آغاز کنند و پیش از پایان این مهلت، شرکتهای اروپایی و حتی آسیایی حاضر در ایران، برای خروج از ایران حرف بزنند.
مسئولان چه بگویند؟
حال در این اوضاع باید سخنی با مسئولان حاکمیتی داشت و به انها گفت که، هر عقل سلیمی با چیدن این گزارهها در کنار هم، نتیجهگیریهای روشنی برای خود خواهد داشت. آیا به نظر شما مسئول و مقام حاکمیتی، نباید به سئوالهای منطقی مردم فکر کنید و به انها مسئولانه پاسخی در خور بدهید؟ به واقع با این اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی، آینده معیشت مردم ایران به کجا میل خواهد یافت؟
جناب مسئول محترم، بد نیست کمی دقیقتر فکر کنید و به درون ناآرام و پر از ابهام ، فکر کنید.آیا اندکی همکاری و همدلی داخلی را نباید جایگزین سکوت و شعاردهیهای بی سرانجام کنید؟ ابه واقع تفکر شما چیست که در برابر این حجم از ابهام برای آینده، کدهایی دیگر میدهید؟ آیا به نظر شما گفتار درمانی یا وعده و شعار، اینده مردم و اقتصاد را سامان میدهد و مردم را به آرامش و همراهی دعوت میکند یا چیز دیگری رخ خواهد داد؟
به نظر شما بد نیست اندکی صداقت را چاشنی کلامهای شعاری خود کنید و درونگرایی عملی را با تغییرات اساسی جایگزین این حجم انبوه از وعدههای بی سرانجام کنید؟
مردم چه بخواهند؟
اما در سوی دیگر این رویدادها، مردمی قرار دارند که مطالبات به حقی را خواستارند. خیل عظیمی از مردم که در بدترین شرایط هم به رشد و تعالی کشورشان فکر کرده اند و تنها کوچک نشدن سفره خود را خواستارند. در عمل این مردم، با ادامه راه موجود و شعاردهیهای مکرر حاکمیت، تنها دریافته اند که مسئولان وضعیت انها را درک نکرده اند و مطالباتشان را نشنیده اند.
با ادامه این مسیر، تحریمها اندک اندک سایه سنگین و بزگی خواهد یافت و خدای ناکرده اتفاقهای مابین سال89تا92 را بار دیگر به معیشت مردم تحمیل خواهد کرد. از این رو، از همین امروز مردم باید خود به فکر خود خویشتن باشند و از ترویج شایعات برهم زننده اوضاع بپرهیزند و تنها مطالبه گران واقعی باشند.
چرا که در این میان نکات امیدوار کنندهای هنوز پابرجاست که باید دید. در روزهای پیش رو، دولت مستقر با دولت موجود در سالهای یاد شده تفاوت بسیاری دارد و قطع به یقین، اوضاع اداره کشور مانند آن سالها نخواهد بود. محدودیت فروش نفت، کاهش درامد ارزی و بعدتر محدودیت ورود طلا، کاری است که امریکا و اروپا پیگیرش هستند که قبل تر هم تجربه کردیم اما این بار یک تفاوت با سال89تا92 داریم: اروپا اتحاد دو پهلویی با امریکا و ایران امروز دارد و تدابیر دولت روحانی میتواند فشار بر ایران را کمتر از قبل کند؛اگر و تنها اگر مردم را همراز خود بدانند و با مردم گفت و گویی سازنده برقرار کنند.
هر چند که اروپا منافع بیشتری با امریکا دارد و قطع به یقین به سمت آمریکا خواهد رفت، اما در این میان دیپلماسی همدلانه ارکان حکومت با جهان، میتواند آینده مبهم را را به شکلی دلخواه مردم ایران رقم زند؛اگر و تنها ار همه ارکان نظام با هم همدل و همراه باشند.
چرا که در عمل، حاکمیت و ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران در روزهایی قرار دارد که یک بار پیش از این آن را تجربه کرده است. حالا باید از گذشته عبرت گرفت و گزیده شدن دوباره از یک سوراخ را کنترل کرد. باید باور کرد که شفاف سازی و همدلی و همراهی همه ارکان نظام تنها راه برای نجات معیشت در خطر مردم است. در شرایطی که تیم غربی مشغول به روپایی زدن با اقتصاد ایران است، ارکان نظام نباید دولت را تنها بگذارد.
در سوی دیکر، دولت هم باید بداند که صداقت رفتار، کلام و اقدامهای شجاعانه برای تغییر را نیازمند است و اگر امروز برای تحول از درون خود اقدام نکند، شاید فردا برایش دیر و بیفایده باشد. امید که این نکته از دو سوی حاکمیت و جریانهای سیاسی موجود شنیده و اجرایی شود.