مرتضی ایمانی راد
دیشب داشتم چند تا بلال میخریدم. از بلالی پرسیدم اینجا که بلال درست کردن ممنوعه ، فکر نمیکنی ماموران شهرداری بیان همه وسایلت را ببرند. گفت فکر همه چیز را کردم. زنم مسئول جمع کردن بلالها است و من هم ذغال را بر میدارم و منقل را هم چون داغه کسی دست نمیزاره. گفتم این که خیلی سخته. گفت، آقا چاره ای نیست، کار موقتی همینه دیگه. موقع بازگشت به حرفهاش فکر میکردم. راست میگفت، کار موقت خیلی سخته و بیشترین سختی اش اینکه که نه تنها تهدید می شوی بلکه نمیتوانی کسب و کارت را توسعه بدهی. در همین افکار غرق بودم که رفتم تو فکر بازرگانان و تولید کنندگان. دیدم آنها هم مدت زمان طولانی است که دارند موقت کسب و کار می کنند. چون همیشه یک اولتیماتوم و یا یک زمانی که قرار است اتفاقاتی بیفتد پیش روی آنها است. در سال جاری هم دو تاریخ که قرار است اتفاقاتی بعد از آن بیفتد مطرح شده است و احتمالا بعد از این تاریخها، زمانهای دیگری مقرر می شود تا کار کسب در ایران به طور جدی “موقت” شود. وقتی کار و کسب موقت می شود، زمان از دست تولید کننده و یا بازرگان خارج می شود و وقتی زمان می رود اساس استراتژی بر محور حفظ بقاء تنظیم می شود. نتیجه آن از دست رفتن زمان برای نوآوری ، سرمایه گذاری و توسعه است . طبیعی است که در پی اینها نرخ رشد اقتصادی فدا می شود.
در یکی از پایان نامه های فوق لیسانس، یکی از دانشجویانم ارتباط بین ثبات و نرخ رشد اقتصادی را مطالعه کرد. وی ارتباطی بسیار قوی بین این دو یافت. نتایج کارش، هر چند که خیلی کهنه شده است ، ولی بی نظیر بود. با توجه به کاهش ثبات در سیاستها و سیاست، طبیعی است که با از دست رفتن زمان و توسعه کسب و کار موقتی، نرخ رشد اقتصادی، بهره وری، رقابت پذیری و در یک کلام توسعه اقتصادی فدا می شود و بسیار مهم است که سیاستگذاران و سیاستمداران در کنار دیدن الزامات سیاسی در محاسبات خود این هزینه سنگین را هم بشمارند.