دوشنبه 5 آذر 1403
خانهیادداشتچرا اسلحه برای داشتن قدرت کافی نیست؟

چرا اسلحه برای داشتن قدرت کافی نیست؟

امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی)

 

سرهنگ‌ها سربازها را کتک می‌زدند تا سربازها از ترس همانگونه‌ای باشند که سرهنگ‌ها دوست دارند! کتک زدن مظهر قدرت سرهنگ‌ها بود. این همان منطق پادشاهان نیز بود برای اعمال اراده‌شان.

خشونت بی‌رحمانه برخی از پادشاهان ایرانی از راه‌اندازی کوره‌ آدم‌سوزی توسط شاه اسماعیل صفوی (قرن‌ها پیش از هیتلر!) تا جداکردن سرها و با کشتی فرستادن توسط یعقوب لیث نیز همین منطق را داشت. شاه اسماعیل بدن «شکیب‌خان» ازبک را تکه تکه کرد با بخشنامه‌ی «حکم می‌کنم …» برای شهرها می‌فرستاد. «باستانی پاریزی» در کتاب «سیاست و اقتصاد در عصر صفوی» این خشونت بی‌حد را «خشونت مقدس» می‌داند که از طریق آن، حکمروایی امکان‌پذیر می‌شده است!

یعنی از طریق این بی‌رحمی بود که اراده‌ی حاکمان توسط مردمان اطاعت و اجرا می‌شد. ادامه‌ی همین دیدگاه است که در دنیای مدرن‌تر، کشورها به دنبال اسلحه رفتند. هرچه اسلحه‌ها، قویتر و کشنده‌تر، مالکانش قدرتمندتر!

 

تاریخ قدرت

از دید «جوزف نای» قدرت یعنی «اجرای اراده‌ی کسی توسط دیگران». به عبارت دیگر اگر شما بستنی دوست داشته باشید و کسی برای شما بستنی بیاورد، یعنی اراده‌ی شما توسط دیگری انجام شده است، یا به قول «نای»، این یعنی اینکه شما قدرت دارید.

اما ابزار اعمال قدرت در دهه‌های اخیر تغییر یافته است. زمانی شما به اسلحه‌ای نیاز داشتید تا بر سر کسی قرار دهید تا او برای شما بستی بخرد و به این ترتیب اسلحه تنها ابزار اعمال قدرت بود. اما امروز تفنگ لازم نیست؛ کافی است کسی به شما پول بدهد و بگوید «برو برایم بستی بخر» یا حتی پول بدهد تا کسی تفنگ شما را به سوی خودتان برگرداند!

به این ترتیب قدرت به چند دوره تقسیم می‌کند:

1قدرت خشن:‌ یعنی وقتی شما با اتکاء به اسلحه و زور دیگری را به تغییر رفتارش وامی‌دارید. تفنگ را بالای سرش می‌گیرید تا برود برای شما بستنی بیاورد.

2قدرت اقتصادی: وقتی که با پرداخت هزینه و دستمزد فرد را می‌پردازید تا برایتان بستنی بیاورد.

3قدرت نرم و هوشمند: قدرتی که بر پایه‌ی پذیرش دیدگاه‌های شما اتفاق می‌افتد. مثلا وقتی فردی باور کند که اگر برای شما بستنی بیاورد؛ بشریت را خوشحال کرده است.

به همین ترتیب هم هرچقدر یک کشور هوشمندتر باشد، از ابزارهای بهتری برای اعمال قدرت‌اش بهره می‌برد. اما مشکل آن است که دیگر با یک ابزار نمی‌توان قدرت داشت! به عبارت دیگر اسلحه برای قدرت، از مد افتاده است!

کسی که پول می‌گیرد تا شلیک نکند یا کسی باور دارد نباید شلیک کند؛ تمام قدرت خشن را تحقیر می‌کند. او نشان می‌دهند قدرت‌های جدیدتر، پر زورتر هستند!

 

تضاد قدرت‌ها

اگر شما همچنان در دوران «قدرت خشن» زندگی می‌کنید و دوست دارید اسلحه‌هایتان را زیاد کنید، در همان لحظه احتمالا قدرت اقتصادی‌تان را دارید از دست می‌دهید! این همان اشتباه شوروی بود. بمب‌های هسته‌ای و هیدروژنی‌اش کم از زرادخانه‌ی رقیبش در آمریکا نداشت؛ اما شوروی فراموش کرده بود که توان اقتصاد در عرصه‌ی قدرت همان اسلحه است به معنای دیگر!

اگر اسلحه‌های شما مشروعیت شلیک نداشته باشد، باز هم شما قدرت را از دست داده‌اید؛ مثل آمریکا در نبرد با ویتنام که اسلحه‌هایش مشروعیت نداشت و برای همین گلوله‌هایش کسی را وادار به کاری نمی‌کرد، گویی فشنگ‌ها به میزان کافی نمی‌کشت! وقتی نوشته‌ها، داستان‌ها و روشنفکران علیه‌ی این جنگ بودند، حتی «محمدعلی کلی» هم از رفتن به جبهه‌ی جنگ سرباز زد، تا بشود بوکسور محبوب ضد خشونت!

آمریکایی‌ها نه با اسلحه و نه با پول، قدرت لازم برای جنگ با یک کشور کوچک و عقب‌افتاده را نداشتند! آن روزها به قدرت هوشمند ناآگاه بودند!

برای قدرتمند بودن نیاز به توازن میان سه‌گانه‌ی فوق است. اگر اسلحه‌ها، دارند اقتصاد را ضعیف می‌کنند یعنی قدرت در حال از دست رفتن است. وقتی در خصوص کاربرد اسلحه‌ها شک وجود دارد، یعنی این اسلحه قدرت ندارد!

اما نکته جالب‌تر آن است که قدرت مدرن‌تر را نمی‌توان با قدرت سنتی پاسخ داد، همانطور که قدرت اقتصادی را نمی‌توان با اسلحه‌ی خشن پاسخ داد!

کتاب «هنر تحریم‌ها» که توسط «نفیو» (طراح تحریم‌ها علیه ایران) منتشر شده است باید درس‌های بزرگتری به ما بدهد!

بزرگترین دشمن قدرت، ساده دیدن قدرت است! قدرت، پیچیده‌تر از اسلحه‌ای است که تنها شلیک را بلد است! و برای مقابله با تحریم (قدرت اقتصادی) شاید نیاز داریم به مشروعیت‌سازی، اعتماد عمومی و اجماع در سطوح ملی و جهانی (قدرت هوشمند)

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید