میگویند لاله زار زمانی باغ و محل تفریح شاهان قاجار مثل فتحعلی شاه و محمد میرزا (فرزند عباس میرزا) بوده است. روز سیزدهم نوروز را در همین باغ جشن میگرفتند و عروس ناصرالدین میرزا را از همین باغ با جشن و شادی بدرقه کردهاند. حالا این خیابان تبدیل به بورس لوازم برقی، الکتریکی و لوستر شده است.
بعد از برگشتن ناصرالدین شاه از سفر فرنگ، باغ لاله زار ۹۰ هزار تومان فروخته میشود تا خیابانی شبیه شانزه لیزه در ایران ساخته شود. خیلی از اولین شغلها مثل نخستین گلفروشی، در لاله زار افتتاح میشود. حتی در منابع آمده است لاله زار نخستین خیابانی بوده که اولین چراغ گاز تهران در آن روشن میشود.
رونق خیابان لاله زار در دوره مشروطیت به اوج خود میرسد. این خیابان تا آخر دوران قاجار به دلیل داشتن ترکیبی از تئاترها و رستورانها یکی از مهمترین گردشگاههای تهران بوده است. با کودتای ۲۸ مرداد، کمکم بسیاری از تئاترها، رستورانها، تجارتخانهها، پیالهفروشیها، خیاطخانهها، سینماها و فروشگاههای مشهور ایران در این خیابان جا خوش کردند. اما حالا خیابان لاله زار بورس الکتریکیهاست. پیادهروهایش شلوغ و پر از باربرهایی با چرخ دستی یا سیمهای در هم پیچیده شده است و کنار خیابان هم پارکینگ موتورسوارهایی است که در مغازهها کار میکنند.
حالا کمتر مغازهداری پیدا میشود که حوصله جوابدادن داشته باشد و درباره گذشته لاله زار چیز زیادی بداند. تلفنهای مغازهها مرتب زنگ میخورند. صاحب آنها آنقدر درگیر کار و جوابدادن به مشتری هستند که حوصله خاطره تعریف کردن ندارند. اما لاله زار از همان قدیم هم مغازههای الکتریکی داشته است.
کسی نمیداند صاحب اولین مغازه الکتریکی در این خیابان چه کسی بوده است اما قدیمیترها به ایسنا میگویند آقای امانت حدود سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ مغازه لوازم الکتریکیاش را راهاندازی کرده است. البته قبل از آن یکی دو فروشگاه دیگر هم بودهاند که اسم صاحبانشان را به خاطر نمیآورند.
مصطفی تقیپور که ۸۴ سال دارد یکی از قدیمیهایی است که برخی از خاطرات خیابان لاله زار را به یاد میآورد. او حقوق خوانده و قاضی بازنشسته است. پدرش، عباس تقیپور سالها قبل فروشگاه «الکترو لاندیس» را که یکی از برندهای معروف بوده از صاحب اصلیاش علیرضا افضلیپور میخرد.
او میگوید: در سال ۱۳۲۵ مهندس علیرضا افضلیپور نمایندگی برند سوئیسی الکترو لاندیس را در ایران و خیابان لاله زار افتتاح کرد. حتی چوبهای ویترین مغازه را هم از همان کشور وارد کرد. البته این برند همچنان درسوئیس فعال است اما دیگر وارد ایران نمیشود. ویترین و تابلوی این فروشگاه همچنان مثل روز اولش در خیابان لاله زار است و در حال حاضر صاحب آن یک زرتشتی است. اما دیگر از محصولات سوئیسی داخل آن خبری نیست.
تقیپور از مهندس افضلیپور که او هم مثل پدرش از دنیا رفته است به نیکی یاد میکند و ادامه میدهد: او کل سرمایهاش را به کرمان برد و دانشگاه ساخت و هیچ وقت حاضر نشد اسم دانشگاه را به نام خودش بگذارد. الان اسم آن دانشگاه، «شهید باهنر» است. همسرش خانم فاخره صبا خواننده اُپرا بود که او هم فوت کرده است. آقای افضلیپور هیچ فرزندی نداشت. شما کمی دیر آمدید. باید زودتر از این میآمدید. او خارج از کشور تحصیل کرده بود. دوست داشت بعد از فوتش در دانشگاهی که ساخته بود به خاک سپرده شود اما بنا به دلایلی پشیمان شد و وصیت کرد در قبرستان امامزاده عبدالله (ع) دفن شود.
او که مشتاق است سهمی در بیان تاریخ شفاهی چگونگی تبدیل شدن خیابان لاله زار به بورس صنف الکتریکیها داشته باشد، من را به دیگر مغازههای قدیمی این خیابان میبرد و معرفی میکند. اما آنها دوست ندارند حرف بزنند یا خودشان را معرفی کنند. یکی از آنها معتقد است پرس و جو درباره هر کاری نوعی تفتیش عقاید است و ادامه میدهد: گرچه کاری که میکنی با ارزش است اما سعی کن در نوشتههایت نامی از کسی نبری که بعضیها نتوانند بعدها از آن سوء استفاده کنند.
دوباره اسم مهندس افضلیپور اولین صاحب فروشگاه الکترولاندیس وسط میآید. یکی از قدیمیها که دوست ندارد اسمش را بگوید، بیان میکند: مهندس دو سال تحقیق کرد تا تصمیم گرفت آن دانشگاه را در کرمان بسازد. زمانی هم که دانشگاه افتتاح شد و سخنرانی داشت از سیر تا پیاز کارش را توضیح داد. یادم میآید بارها تاکید کرد اگر عکاس و خبرنگار در آن مراسم ببینم آنجا را ترک میکنم. دوست نداشت کاری که انجام داده را برجسته کند.
تقیپور صحبتهای او را ادامه میدهد و اضافه میکند: حتی مهندس وصیت کرده بود بعد از فوت همسرش، خانه شخصیشان تبدیل به دفتر دانشگاه کرمان در تهران شود. خدا رحمتش کند. آدم خیر و با سوادی بود. یادم میآید حتی آن زمان هر کدام از فعالان صنف الکتریکی که با مشکل مالی مواجه یا ورشکسته میشدند، او دستشان را میگرفت. آقای افضلیپور چند شاگرد داشت که رضا خالقی یکی از آنها بود. حالا هم یکی از مغازههای لالهزار برای اوست و میتوانید عکس آقای افضلیپور را آنجا ببینید.
یکی از قدیمیهای محل که از سال ۱۳۴۴ به عنوان تحصیلدار وارد خیابان لالهزار شده و از ترس آنکه سربازی نرود همین جا مشغول به کار شده است، در ادامه صحبتهای تقیپور اضافه میکند: یادم میآید آن زمان به شاگردانش پنج تومان عیدی میداد که پول زیادی بود چون اعتقاد داشت این شاگرد است که مغازه را میگرداند. محسن و محمد دو شاگرد دیگرش بودند که آنها هم از دنیا رفتند.
آقای یاسینی هم از کارمندان قدیمی فروشگاه «روشن» است. فروشگاه آقای روشن در سال ۱۳۲۱ در لاله زار باز شد و حالا هم وارثانش آنجا را حفظ کردهاند.
او که همچنان در آنجا مشغول به کار است، میگوید: ارباب اردشیر هم صاحب یکی از مغازههای قدیمی لوازم الکتریکی در خیابان لاله زار بود که از سال ۱۳۲۰ فعالیت میکرده است. فروشگاه قاعدان هم که درخیابان ناصر خسرو مغازه داشت از سال ۱۳۴۹ به لاله زار کوچ کرد. آقای ساسانیان و مدنی هم از ناصرخسرو به لاله زار مهاجرت کردند.
تقیپور در ادامه صحبتهای او بیان میکند: بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ الکتریکی ارباب اردشیر که صاحب آن هم یک زرتشتی بود و پس از او آقای باقر روشن در خیابان لاله زار مغازه داشتند. سال ۱۳۲۴ الکتریکی امانت بود. الکترو لاندیس هم در سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ افتتاح شد که بعدها پدرم آنجا را از آقای افضلیپور خرید. من در سال ۱۳۳۵ دانشجو شدم و پدرم سال ۱۳۳۸ آن فروشگاه را خرید. به خاطر میآورم آن زمان در خیابان لاله زار به جز سینماها، تئاترها، کافهها و رستورانها، مغازههای کفش و کیف فروشی، پرده فروشی و الکتریکیها هم بودند. بعدها مغازههای الکتریکی به خیابان لاله زار نو هم رسیدند و بعد از انقلاب هم که خیابان لاله زار تبدیل به بورس ابزار الکتریکی، برق و لوستر شد.
یکی دیگر از قدیمیها که او هم دوست ندارد اسمش را بگوید، میان صحبتهای آقای تقیپور میآید و اضافه میکند: فروشگاه گیو سر نبش کوچه خندان که صاحب آن هم یک زرتشتی بود و بالاتر از آن مغازه هم فردی به نام گیریشاه که کلیمی بود از جمله افرادی بودند که مغازه لوازم الکتریکی داشتند. در واقع خیابان لاله زار قبل از سال ۱۳۲۰ بورس سالنهای سینما، تئاتر، کافه، کیف و کفش، کلاه، پرده فروشی و لباس فروشی بود. برندهای معروفی مثل «جنرال مد» و «پوشش» در این خیابان فروشگاه داشتند. فروشگاه «پیرایش» هم که از لوازم خانه تا پوشاک عرضه میکرد، در آن زمان بزرگترین فروشگاه تهران بود و بعد از آن، فروشگاه فردوسی افتتاح شد.
بعد از صحبتهای او تقیپور ادامه میدهد: آن زمانها لوازم برقی بسیار مختصر و محدود بود و شامل سادهترین ابزارها برای برقرسانی به خانه مثل «کنتور»، «فیوز پا کنتر»، «سیمِ رو کار»، «کلید»، «پریز»، «جعبه تقسیم» و «رُزت» بود. بعد از سال ۱۳۲۰ به بعد سیمهای تو کار و رنگی (فاز و نول) وارد بازار شدند. آن زمان همهی سیمها سیاه بود و برای آنکه فاز و نول را مشخص کنند گِل اُخرا به آن میزدند تا قرمز شود. فازمتر هم نبود. روکش سیمها قیر بود. فروشگاه «ستاره» در خیابان لاله زار تا سال ۱۳۴۰ از آن سیمهای قیری میآورد.
یکی از قدیمیهای خیابان لاله زار هم اضافه میکند: حالا باید به دنبال فروشگاه الکتریکی در لاله زار بگردین. همهی فروشگاهها الکتریکی نیستند. فقط ۴۰۰۰ فروشگاه جوازدار در این خیابان است و میتوانید اطلاعات کاملتر را از اتحادیه این صنف بگیرید. شما باید چراغ بردارید و دنبال مغازههای الکتریکی در این خیابان بگردید.
او توضیحات بیشتری نمیدهد و به توصیه اطرافیانش سکوت میکند.
حالا صاحبان اصلی مغازههای قدیمی الکتریکی خیابان لاله زار از دنیا رفتهاند اما همچنان بعضی از فروشگاهها به صورت وراثتی به کارشان ادامه میدهند. فروشگاه روشن که حالا نوادگان آقای روشن آن را اداره میکنند، عکس مرحوم باقر روشن و پسرش اصغر روشن را که فوت شدهاند در مغازه نصب کردهاند.
چراغ مغازه الکترو لاندیس هم با همان ویترین چوبی و دکور قبلیاش روشن است و حالا پرویز پوردهقان از نوادگان کسی که این مغازه را خریده، آنجا را مدیریت میکند. او حتی عکس سیاه و سفیدی را که از زمان افتتاح فروشگاه لاندیس به جا مانده، پشت کارت ویزیتش چاپ کرده است.
فروشگاه «جهان الکتریک» روبروی کاباره «افق طلایی» سابق که حالا خراب شده، قرار دارد. آقای خالدی عکسی از آقای افضلیپور اولین صاحب مغازه الکترولاندیس – که زمانی کارش را با او شروع کرده – روی دیوار مغازهاش نصب کرده است. گرچه حالا کمتر خاطرهای در ذهن آقای خالدی مانده اما تقریباً هر روز با پسرها و نوههایش کرکره مغازه را بالا میدهد و پشت اولین میزی که وقتی وارد مغازه میشوی میبینی، مینشیند. حالا فروشگاه را پسر بزرگش مدیریت میکند و نوههایش زیر دست او کار میکنند و هر کدام در حال جوابگویی به یک خط تلفن هستند.
احمد خالدی پسر او درباره اینکه برخی این شغل را نسل به نسل در خیابان لالهزار ادامه میدهند، میگوید: این کار به لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی حرفهی خوبی محسوب میشود. هر دو پسرم هم که فارغالتحصیل رشته معماری هستند با من کار میکنند. پدرم حدوداً ۷۶ سال دارد و من هم از سال ۱۳۶۱ وارد این حرفه شدم و آقای افضلیپور را هم دیده بودم. یادم میآید زمانی که دانشگاه کرمان افتتاح شد، مقالهای درباره او در روزنامه کیهان چاپ شد.
او ادامه میدهد: پدر من فروشنده اصلی فروشگاه لاندیس بوده است. مهندس افضلیپور در فروش هیچ نقشی نداشت و تنها امر واردات را انجام میداد و مابقی کار را به پرسنلش میسپرد. پدرم زمانی که از شهر خودشان به تهران میآید از طریق یکی از بستگانش با مهندس افضلیپور آشنا میشود. آن زمان همراه پدرم یک فرد دیگری هم مشغول کار بوده است که مهندس میگوید یک ماه فرصت دارید خودتان را نشان دهید و بعد از این زمان من فقط به یک نفر از شما نیاز دارم و نفر بعدی باید برود. سرِ ماه پدرم میماند و آن کارمند مرخص میشود. پدرم از آن زمان به مدت ۱۵ سال با مهندس کار میکند و سپس خودش مستقل میشود و مغازهای در خیابان لالهزار راهاندازی میکند.
خالدی اضافه میکند: پدرم سال ۱۳۴۶ وارد این حرفه شد. ده مغازه بالاتر از فروشگاه پدرم، الکتریکی آقای ضرابی بود که او هم دیگر در قید حیات نیست. این طور نبوده که صنف الکتریکیها به یکباره به خیابان لالهزار هجوم بیاورند. به مرور این اتفاق افتاد و کم کم کل خیابان لالهزار تبدیل به بورس صنف الکتریکیها شد. از سال ۱۳۵۷ و بعد از آتش زدن سینماها و تئاترها، پاساژها هم کمکم ساخته شدند و مغازههای فروش لوازم برقی و الکتریکی گسترش پیدا کردند.
آنهایی که زمانی در خیابان قدیم لاله زار کسب و کاری داشتند خودشان را با شرایط فعلی وقف دادهاند و به همان کاری که لاله زار را تبدیل به بورس کرده است روی آوردهاند. مثل نوروز مظاهری یکی از کسانی که زمانی در کاباره افق طلایی با اصغر تحویلی صاحب آنجا کار میکرده است. او حالا یک مغازه الکتریکی دارد که پسرش آنجا را مدیریت میکند. مظاهری هم این روزها حال خوشی ندارد و کمتر به لاله زار میآید و کمتر هم خاطرات گذشته را به یاد میآورد. امیر پسر آقای تحویلی هم حالا صاحب یکی از مغازههای لوازم برقی خیابان لاله زار شده است.
کسی چه میداند باغ لاله زار که امروز به بورس لوازم الکتریکی تبدیل شده است، چه سرنوشتی خواهد داشت؟