کریستین ماهانی| پولیتیکو لابیگری فرآیندی است که در آن، گروهی با استفاده از امکانات مختلف و از طریق دسترسی به مقامات قانونگذار یا مقامات دولتی و ایالتی، زمینه تصویب قوانین موردنظر خود یا انجام اقدامات را فراهم میکنند و در واقع به مسیر تصویب قوانین یا اجرای آنها جهت میدهد. طبیعی است که این فرآیند اثرگذاری بر قوانین، موافقان و مخالفانی دارد.
در ایالاتمتحده تاکنون تلاشها برای کنترل اثرگذاری گروههای ذینفع از جمله شرکتهای بزرگ از طریق لابیگری موفق نبوده و بهنظر میرسد ضروریست قوانین مربوط به لابیگری اصلاح و سختگیرانه شود. در اتحادیه اروپا تلاشهایی در همین زمینه آغاز شده، اما این تلاشها کافی نیست. زیرا باید در حوزههای مختلف از جمله افشای اطلاعات لابیگری و اثرات لابیگری بر قوانین و جامعه مقررات شفاف وجود داشته باشد و نهادی وظیفه پیگیری نتایج و انجام اقدامات لازم را عهدهدار شود.
در ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا فرآیند لابیگری کاملا مشابه است. به این معنا که گروههای لابی گر با سیاستمداران نشست برگزار میکنند، پیشنویس قوانین جدید پیشنهاد میشود و کنفرانسهای غیررسمی در هتلها و اماکن لوکس برگزار میشود. اما یک تفاوت مهم بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا این است که در آمریکا اکثر قانونگذاران منتخب مردم هستند و حاضرند برای کسب رای مجدد هزینههای گزافی بکنند و در این مسیر به گروههای لابی گر وابسته میشوند. همچنین آنها مجبورند وقت زیادی را صرف جلب آرای مردم کنند.
اما در اتحادیه اروپا مقامات عموما منتخب مستقیم مردم نیستند، بنابراین به منابع مالی برای مبارزات انتخاباتی نیاز ندارند و نیز وقت خود را صرف بررسی بهترین گزینهها و تصویب بهترین قوانین میکنند. به این ترتیب طبیعی است که قوانین تصویب شده در اتحادیه اروپا متوازنتر هستند و اثرات بهتری بر مردم دارند.
در ایالاتمتحده درست عکس این مطلب صادق است و مشاهده میشود که برخی گروههای لابی گر که نماینده شرکتها و سازمانهای قدرتمند هستند، تقریبا در تمامی موارد به هدف خود یعنی تصویب قوانین مورد نظر دست پیدا میکنند. در این کشور حدود 90 درصد شرکتها و 53درصد اتحادیههای تجاری به اهداف لابیگری خود میرسند درحالیکه لابیگریهایی که با هدف مردمی یا زیستمحیطی انجام میشود، شانس بسیار کمی برای موفقیت دارد. در اتحادیه اروپا میزان موفقیت دو گروه لابی گر یعنی نمایندگان شرکتها و سازمانها و نمایندگان مردم تقریبا یکسان است. در اتحادیه اروپا سیاستگذاران به منابع مالی شرکتها نیاز ندارند.
یک راه اصلاح وضعیت لابیگری در ایالاتمتحده، تغییر قوانین انتخاباتی است، طوری که نمایندگان کنگره نیازی به میزان بالای پول برای مبارزات انتخاباتی نداشته باشند یا استفاده از منابع مالی صنایع برای اهداف انتخاباتی ممنوع شود. از سوی دیگر باید شفافیت فرآیند لابیگری افزایش یابد، طوری که مشخص باشد چه گروهی، به نمایندگی از چه صنعت یا شرکتی با چه کسانی در حال رایزنی است و ضروری باشد، نتایج لابیگری به جامعه گزارش شود. اقدام بعدی افزایش دسترسی گروههای لابی گر طرفدار منافع مردم به قانونگذاران است. مصوبه افشای لابیگری در ایالاتمتحده گروههای لابیگر را به ثبت فعالیتها و افشای نام مشتری، اگر بیش از 20 درصد زمان خود را صرف لابیگری کنند، ملزم میکند. اما این مصوبه را بهراحتی میتوان دور زد. به این معنا که گروههای لابی گر میتوانند مدعی شوند کمتر از 20 درصد زمان خود را صرف لابیگری در حوزهای خاص کردهاند. همچنین راههای دیگری برای فرار از مقررات مربوط به لابیگری وجود دارد.
به این ترتیب امکان افزایش نظارت بر عملکرد این گروهها بسیار کم است و در واقع روی صداقت آنها در ارائه اطلاعات حساب شده است. از سوی دیگر فعالیتهایی نظیر انتشار آگهی برای اثرگذاری بر تصمیم قانونگذاران جزو لابیگری محسوب نمیشود، در حالی که درج آگهی یک عامل اعمال فشار است. کارشناسان معتقدند برای رفع نقایص کنونی در فرآیند لابیگری و متوازن کردن آن ضروری است بهطور جدی قوانین اصلاح شوند. در غیراینصورت در آینده نیز آنچه به تصویب میرسد، عموما تنها به نفع صاحبان قدرت و ثروت است.