مدیریت ریسک را میتوان مستقیم به تخصیص سرمایه پیوند زد
مدیریت ریسک شرکتهای بیمه، موضوعی با قدمت صدها سال است. نگاه و مروری بر این حوزه،نشان میدهدکه آخرین روندهای مدیریت ریسک در بانکها، برای شرکتهای بیم، جدیدو درعینحال، کلاهی قدیمی محسوب میشود!
جدید است زیرا از روشهای جدید استفاده میکندو قدیمی است، زیرا بسیاری از روشهای مدیریت ریسک برای شرکتهای بیمه، کلاه قدیمی به شمار میآیند؛چراکه از گذشتههای دور، این شرکتها بهصورت ناآگاهانه از بسیاری از آنها بهره میجستهاند.
به احتمال زیاد، مدیریت ریسک در شرکتهای بیمه چون بسیار قدیمی است، به تدریج تکامل یافته است تا اینکه از ابتدا، یک چارچوب مفهومی کاملی بوده باشد.
اصول مدیریت ریسکهای نرخ بهره
کمیته بازل در بخش نظارت بر بانکداری، مجموعهای از اصول مدیریت ریسکهای نرخ بهره را در سال ۱۹۹۷ برای بانکها پیشنهاد داد. این اصول میتواند بهسادگی برای تمامی بخشهای مدیریت ریسک و شرکتهای بیمه تعمیم داده شود. با این اصول و دیگر اصول پایه، شرکت بیمه میتواند روند تشکیل یک برنامه جامع مدیریت ریسک را برای خود آغاز کنند.در ادامه ۱۲ نمونه اصول تعمیمدادهشده ارائه میشود:
- رشتههای مشخص مسئولیت برای مدیریت ریسک
- جداسازی ریسکپذیرها و مدیران ریسک
- حدود عددی ریسک
- سیستمی برای عکسالعمل فوری به وضعیتهایی که فراتر از این حدود میروند
- مدیریت ریسک باید برای محصولات جدید بهکار گرفته شود
- تمرکز بر نوسان درآمد و ارزش اقتصادی نوسان باشد
- نیاز به ارزیابی تمامی ریسکهای واقعی (Material Risk) وجود دارد
- سیستم سنجش ریسک باید عموماً از مفاهیم مالی پذیرفتهشده و روشهای سنجش، بهرهبرداری کند
- پذیرشها و پارامترها، مستند و دقیق باشند
- نیاز به سنجش ریسکها تحت طیفوسیعی از وضعیتهای اقتصادی مهم و ارزشیابی مجدد و مستمر پذیرشها وجود دارد
- آزمون فشار برای ارزشیابی نوسانات شدید و تدوین برنامههای احتمالی
- بررسی مستمر داخلی و مستقل از سیستم مدیریت ریسک
کنترل ریسک پایه
روندهای کنترل ریسک پایه، تقریباً در تمام شرکتهای بیمه زندگی که با صدور بیمه و انتخاب سرمایهگذاری مواجه هستند، وجود دارد.
شرکتها باید ثبات حدود ریسک و روندهای کنترلی را در این دو کارکرد لحاظ کنند و تعیین کنند که آیا ثباتی وجود دارد یا خیر. آیا حدود ریسک و روندهای کنترلی برای ریسک نرخ بهره یا ریسک نقدینگی، ریسک متغایر (adverse risk) یا جامع (comprehensive risk) هستند؟ به محض اینکه مجموعه ثابتی از حدودها و روندهای کنترلی معین شود، شرکت باید روندی برای گزارشگیری وضعیت ریسکها از تمامی فعالیتها ارائه دهد.
در بسیاری از بانکها، معمول است که مدیرعامل، گزارشی روزانه از وضعیت ریسک کل بنگاه را روی یک ورق کاغذ مرور میکند. شاید روزانه، برای برخی ریسکهایی که شرکت بیمه زندگی با آن روبرو است، بسیار تکراری باشد. در عینحال، سالانه نیز بسیار غیرتکراری و معمولاً عمومیت دارد.
در نهایت، مدیریت ریسک را میتوان مستقیماً به تخصیص سرمایه پیوند زد؛ اگر محصولاتی نیاز داشته باشند تا به نسبت ریسکشان، سرمایه داشته باشند، بنابراین، بازده تعدیلشده ریسک (risk-adjusted return) را باید ابتدا سنجید.
تخصیص سرمایه مبنی بر بازده تعدیلشده ریسک، بهجای آنکه شرکت را به سمت افزایش حداکثری سرمایه به محصولاتی که بالاترین بازده با امکان بالاترین ریسک را دارند، سوق دهد، بازده سرمایه را بهبود میبخشد. تخصیص واقعی سرمایه به نسبت سهم ریسک، مشکلات عملی سنجش را بههمراه دارد و شرکتها ممکن است به استفاده از سرمایه مبتنی بر ریسک یا فرمولهای شرکت رتبهبندی رجوع کنند. خطر این مسئله آن است که فرصتی برای مدیران محصول ایجاد میکند تا ریسک واقعی را نسبت به فرمول سادهشده، داوری کنند.
دیگر مانع عمده برای غلبه بر اجرای مدیریت ریسک مدرن، انعکاس متناسب همبستگی ریسکها است.
شاید نیازی نباشد ریسکهایی که مستقلاً سنجیده شدهاند، با هم ادغام شوند. همسبتگی کمتر میان ریسکهای متنوعی که شرکتهای بیمه زندگی مدیریت میکنند، بهطور گستردهای مطالعه نشده است و حوادث شدید، دارای تناوب پایین بوده، بهطوری که شاید ۱۰۰ سال نیاز باشد تا دادههای کافی نسبت به آنها جمعآوری شود.
درهرصورت، وابستگی بیشازحد به محاسبات همبستگی میتواند خطرناک باشد. در سال ۱۹۹۸، بسیاری از مؤسسات مالی دریافتند که همبستگی بالاتر و پیشبینینشدهای در وضعیتهای شدید وجود دارد.
ابزارهای مدیریت ریسک
پوشش ریسک (hedging) و بیمه اتکائی، دو ابزار مدیریت ریسک هستند. در برخی شرکتها، بیمه اتکائی به صورت گستردهای برای فروش بخشهای عمدهای از وضعیتهای ریسک شرکت استفاده میشود. درحالیکه از پوشش ریسک به عنوان هدررفتپول اجتناب میشود.
همانطور که حدود ریسک و روندهای کنترلی باید ثابت باشد، کاربرد ابزار مدیریت ریسک باید به طور منظم، ریسکهای شرکت را بر اساس شکل مطلوب قالببندی کند و این روند باید بر پایه تطبیق ریسک و هزینه صورت پذیرد.
در نهایت اینکه، مدیریت ریسک را باید به تمامی روندهای تصمیمسازی عملیاتی، مالی و راهبردی متصل نمود. قیمتگذاری تعدیلشده ریسک (risk-adjusted pricing)، یکی از ابزارهایی است که میتوان برای انجام این مهم بهکار بست.
سناریوهایی که بهصورت تصادفی ایجاد میشوند را میتوان برای پیشبینی سود تمامی محصولات مبتنی بر قیمتگذاری تعدیلشده ریسک به کار برد.
راهکارهای جایگزین برای سرمایهگذاری، بیمه اتکائی، تعیین قیمت و طراحی محصول را میتوان تحت سناریوهای اتفاقی آزمود. نقشه بازدهها و ریسکهای هر راهکار میتواند سرحد مؤثری برای هر محصول تعیین کند. طراحی محصول نهایی، راهکار سرمایهگذاری و قیمتگذاری میتواند نزدیک یا روی سرحد مؤثر تعیین شده باشد.
تشویق عملکرد کارکنان
ساختار طرح جبران (compensation) شرکت، قویترین ابزار برای تشویق عملکرد کارکنان است. طرحهای جبران میتواند کارکنان را نسبت به اهداف سازمانی، متمرکز کند. این طرحها عبارتند از: ارزش سهام، افزایش حداکثری ارزش خالص فعلی درآمد تعدیلشده ریسک یا افزایش حداکثری بازده سرمایه تعدیلشده دربرابر ریسک. جبران تشویقی مبتنی بر درآمد تعدیلشده ریسک یا بازده سرمایه تعدیلشده دربرابر ریسک، مدیریت ریسک برای سهامداران محسوب میشود. بدون این نوع اهداف و مشوقهای شرکت، سهامداران باید تلاش کنند تا ریسکهای خود را نسبت به مالکیت سهام شرکت بیمه، مدیریت کنند بدون اینکه درباره جزئیات آن دانشی داشته باشند.
منبع: انجمن اکچواری