آدم اگر بخواهد پارکور هم بازی کند و در و دیوار را بالا برود و کله معلق بزند هم باید مثل حاج آقا باشد. یعنی حجتالاسلام محمد حبیباللهی طلبه 30 سالهای که کار اصلیاش کارشناسی مسائل فرهنگی در نهاد رهبری دانشگاه تهران و مشاوره ورزشی در دفتر امام جمعه کن است. وقت هم گیر بیاورد، خودش را میرساند به مجموعه ورزشی شهدا در وحیدیه و با دوبس دوبس از در و دیوار بالا میرود.
حاج آقا مربی ورزشی است که خیلی از جوانهای هفتادی و هشتادی عاشقش هستند؛ پریدن از روی ماشینها و بالا رفتن از دیوار و دویدن لبه بام و… انگار کسی دارد دنبالت میکند و باید مثل فیلمهای هالیوودی از دستش دربروی. خودش میگوید: «متولد 67 هستم و وقتی نوجوان بودم پدرم مرا به باشگاه ژیمناستیک برد. بعد از مدتی احساس کردم پارکور خیلی جذاب است و علاقهام هر روز بیشتر شد تا اینکه با پسری بهنام پیام از مربیهای بزرگ پارکور آشنا شدم و این ورزش مهیج را پی گرفتم. پیام از مربیان گروه رها بود و به شکل اصولی و از نقطه صفر پارکور را به من آموزش داد. بعد هم به شکل حرفهای ادامه دادم و از 6 سال قبل هم در این باشگاه مشغول آموزش پارکور به نوجوانان و جوانان هستم.»
حاج آقا میگوید گاهی در خانه هم پارکور بازی میکند. مثلاً هیچ وقت از در آشپزخانه وارد نمیشود و از روی اوپن میپرد یا گاهی به جای در از پنجره بیرون میرود.
حاج آقا البته معتقد است کسی میتواند پارکور کار خوبی باشد که مبانی اصولی آن یعنی ژیمناستیک را از قبل آموخته باشد. بههمین دلیل او از سال گذشته مربی ژیمناستیک هم شده تا با این ورزش زمینه وارد شدن اصولی علاقهمندان به پارکور را فراهم کند. من که حاضرم پیش او نه تنها ژیمناستیک که هدایت فی النحو و لمعه و جامع المقدمات هم بخوانم.
خودش درمورد ارتباط این دو میگوید: «ما طلبهها باید دغدغهها و ذهنیت جوانها را از نزدیک لمس کنیم. تا شما پارکورباز نباشی، نمیدانی یک جوان پارکورباز چه چیزی میخواهد و به چه چیزهایی فکر میکند. مثل اینکه هیچ وقت موتورسواری نکرده باشید و دائم از موتورسوارها انتقاد کنید. کسی که وارد این باشگاه میشود مرا بهعنوان یک پارکورباز میشناسد نه یک روحانی. من میتوانم با این ورزش طرز فکر خودم و اعتقاداتم را به جوانها منتقل کنم.
حاج آقا میگوید پارکور یک ورزش ایرانی نیست و خیلی از حرکات و حتی نوع پوشش آن غربی است. حتی شاید برخی از پارکوربازها اعتقاد آنچنانی هم به مسائل مذهبی نداشته باشند اما همانها در این باشگاه او را حاج آقا صدا میزنند و به قول خودش او هم حرفها و نکتههایی به آنها میگوید که با جان و دل میپذیرند: «ما گروهی از طلبهها تلاش میکنیم که در وادی فرهنگ و ورزش وارد شویم تا بتوانیم بیشتر به جوانها نزدیک شویم و اخلاقمداری را به آنها منتقل کنیم. من معتقدم منبر رفتن خیلی خوب است اما قبول کنیم که وادی القای فرهنگ عوض شده است و فقط منبر رفتن کفایت نمیکند. من فقط در ایام تبلیغ منبر میروم و بیشتر وقتم را با ورزش کنار جوانها سپری میکنم. یک بار همراه دو نفر از دوستانم به یکی از پارکها رفته بودیم که چند جوان پارکورباز مشغول تمرین بودند. از آنها اجازه گرفتم و چند حرکت نمایشی زدم. اول به چهره و لباسم نگاه کردند و باورشان نشد بعد چنان تعجب کرده بودند که دوست شدیم و بعد از مدتی هم آمدند باشگاه که پارکور را اصولی یاد بگیرند.»
وقتی وارد ورزش پارکور شد مثل خیلی از جوانها دوست داشت کسی او را دنبال کند و او با فرار و پریدن از روی ماشینها و دیوار سرعت خودش را به رخ بکشد. محمد حسین از همین دسته جوانهایی است که این ورزش را برای هیجان آن انتخاب کرد و سالهاست که بهعنوان مربی در کنار حاج آقا حبیباللهی به جوانهای همسن و سال پارکور آموزش میدهد. 23 سال دارد و فرار از دست مأموران و پریدن از روی موتور در لحظه تصادف را بهترین خاطرات پارکوربازیاش میداند: «8 سال اسکیت میکردم و بعداز آن با دیدن چند فیلم پارکور به این ورزش علاقهمند شدم. فیلم سینمایی شهرک 13 با بازی دیوید بل در سال 2002 باعث شد خیلی از جوانها سراغ پارکور بروند. درواقع خود بل مبدع پارکور است و آن را از پدرش آموخته. من هم با دیدن این فیلم حرکات پارکور را در اینترنت سرچ میکردم و در پارک فدک تمرین میکردم. بارها آسیب دیدم و استخوان کمر و حتی لگنم صدمه دید اما ادامه دادم. آن سالها علاقه زیادی داشتم که بتوانم با سرعت از همه موانع عبور کنم. پارکور یک ورزش فرار خیابانی است. دلم میخواست توی پارک کاری کنم مأموران دنبالم بیفتند و من هم فرار کنم. بعد از مدتی در پارک فدک لیدر پارکوربازها شدم و از 7 سال قبل هم بهعنوان مربی، این ورزش را آموزش میدهم و چند سالی هست که در کنار حاج آقا جبیباللهی با این بچهها کار میکنیم. از بودن در کنار ایشان خیلی لذت میبرم. مدتی هم در تیم بدلکاری مرحوم ابدی بهعنوان مربی پارکور فعالیت میکردم. چند بار توی صحنه تصادف موتورسیکلت، حرکات بدلکاری و پارکور به داد من رسید و با وجود مصدومیت شدید دوستانم من آسیبی ندیدم و خودم را نجات دادم.»
سینا از علاقه نسل جوان به پارکور و کل کلهای آنها میگوید: «جذابیت پارکور هر روز بین نسل جوان و نوجوان بیشتر میشود و فضای مجازی بخصوص اینستاگرام این روزها پرشده است از فیلمها و عکسهای جوانهایی که پارکوربازی میکنند. کلکل کردن جزئی از این ورزش است و در همین باشگاه با کل انداختن بین شاگردانم آنها را به تمرین بیشتر وادار میکنم. در آخرین مسابقات بینالمللی پارکور که در ترکیه برگزار شد تیمهای ایران به سلطه روسها در این ورزش پایان دادند و توانستند مقام اول و دوم را کسب کنند.»
این روزها اگر سری به پارک دانشجو یا فاز 1 و 2 اکباتان زده باشید حتماً با جوانهایی مواجه میشوید که علاقهای به ایستادن روی پا ندارند و یکسره بین زمین و آسمان درحال پریدن و چرخیدن هستند. محمد امین امینایی هم یکی از همین جوانهاست که علاقه زیادی به جلب توجه دارد و شاید یکی از دلایل رفتن به سراغ این ورزش هم همین باشد. 18 سال دارد و آرزویش قهرمانی و حرفهای شدن در پارکور است: «خانوادهام مخالف این ورزش بودند و میگفتند دست و پایت میشکند اما وقتی کمی بزرگتر شدم و توانستم برای خودم تصمیم بگیرم، سراغ پارکور رفتم. توجه مردم در پارکها و تشویق آنها برای من خیلی جذاب است. البته پارکور یک بار هم مرا از کتک خوردن نجات داد. با یکی از بچهها دعوا کردم و او را حسابی کتک زدم. او هم چند نفر از دوستانش را آورده بود که انتقام بگیرد. اما پارکور به داد من رسید و توانستم از دستشان فرار کنم. البته تا امروز چند باری هم مصدوم شدهام. دست و بینیام شکسته اما جذابیت پارکور باعث میشود خیلی زود فراموش کنی.»
پارکور چند فایده دارد؛ فرار در خیابان، جلب توجه در پارک، قر کردن کاپوت ماشینها و علاقهمند شدن به ذهب ذهبا ذهبو.