به گزارش رتبه آنلاین، کارشناسان فوتبال بلژیک متعجباند. چطور بازیکنی که در فصل گذشته لیگ ایران مجموعا ۷ گل زده، حالا در لیگ بلژیک میدرخشد و با ۹ گل تا نیمه فصل به دنبال گرفتن توپ طلاست. اما این فقط بلژیکیها نیستند که ناباورانه تلاش و اوج گرفتن او را نگاه میکنند، ایرانیها هم شگفتزدهاند. کی فکر میکرد مهاجم کنار گذاشته شده علیمنصور که با سختی و تردید پا به اروپا گذاشته بود ناگهان ورق را برگرداند و به یکی از ستارههای لیگ بلژیک بدل شود. چنین اتفاقاتی در فوتبال کمسابقه نیست. این که یک بازیکن معمولی و بی سر و صدا مثل باروت شروع به سوختن کند و چشمها را به سوی خود برگرداند. همانطور که مدام با ستارههایی مواجهیم که ناگهان فروکش میکنند و در عرض چند هفته یا یک فصل از ویترین نوابغ به جمع انبوه متوسطها و معمولیها برمیگردند.
اما شاید بخواهیم خرج کاوه رضایی را جدا کنیم و بگوییم این روال فوتبالی شامل حال او نبوده است. ممکن است به این واقعیت توجه کنیم که در فوتبال ما استعدادها به سختی غربال میشوند و کاوه هم میتواند یکی از آن جواهراتی باشد که در میان زیورآلات بدلی پنهان و دست نخورده مانده است. فوتبال ما هم از این دست کم ندارد. بازیکنانی که از لیگ یک یا دستههای پایینتر میآیند و ناگهان تبدیل به ستارههای درجه یک میشوند. بدون دیده شدن در سنین پایینتر. بدون طی کردن مراحل رشد. قائدیهایی که یکشبه فرسنگها راه را طی میکنند و البته به همین سرعت هم ممکن است خسته شوند و به شهرت و محبوبیت پشت کنند.
شاید حسین حسینی گلر ثابت و موفق این فصل استقلال را هم باید در همین زمره قرار داد. گلری که نه به دلایل فنی که به خاطر کشمکشهای تیمی از زیر سایه مهدی رحمتی نامآور بیرون آمده و در یک نیم فصل او را فید کرده است. دروازهبانی که امروز، بسیاری معتقدند میتواند شماره یک ما در روسیه باشد. اما حسینی ۲۵ ساله دیر کشف شده است و شاید چوب همین بیمبالاتیها را بخورد و یک جامجهانی را از دست بدهد. به خاطر همه تجربیات بین المللی و ملی که ندارد و میتوانست داشته باشد. به خاطر همه نامرادیها. او حالا بهترین گلر ایران است. به زعم اغلب کارشناسان. بالاتر از بیرانوند پرفراز و نشیب و همه دروازهبانهایی که در این سالها مدام در مسیر اردوهای ملی بودهاند و گاهی هم درون دروازه تیم کیروش ایستادهاند. بالاتر از گلرهای لژیونر ایران که حالا یکی یکی بار و بندیل جمع میکنند و از تیمهای کمفروغ اروپایی به وطن برمیگردند.
حسین حسینی شاید شانس این را پیدا کند و به تیم ملی برسد. ممکن است حتی پدیده ناگهانی تیم ایران در مسابقات باشد. اما او نمونه تمام عیاری از استعدادهای فوتبال ایران است که به کمی فرصت و توجه نیاز دارند تا فوران کنند. الماسهایی که باید استخراج شوند و تراش بخورند و در ویترین قرار بگیرند. مثل علیرضا جهانبخش. مثل کاوه رضایی.
در فوتبال ایران زیاد این ادعاها را شنیدهایم که فوتبال شهرستان و تیمهای کوچک پر از جواهر است. اغلب کسانی این حرفها را میزدند/میزنند که میخواهند در مقابل راهیابی بازیکنان دورگه به تیم ملی موضع بگیرند یا به ترکتازی ستارههای حال حاضر اعتراض کنند. جواب آنها معمولا این است که اغراق نکنید. حرف این است که بازیکن اگر خوب باشد خودش را نشان خواهد داد و زیر گل و لای نخواهد ماند. پاسخ معمولا این است که دارایی فوتبال ما تقریبا همین است که در لیگ برتر شاهد آنیم و در مورد نوابغ گمشده نباید اغراق کرد. شاید هر دو سوی این جدل کمی اشتباه کنند، اما باید کمی هم به هر دو حق داد. حق دادن به مدعیان گنجهای نهان هم جایی است که اعتراف میکنیم بسیاری از بازیکنان ما فرصت خودنمایی پیدا نکردهاند اگرنه میتوانند حسین حسینیهای دیگری باشند.
یکی از اتفاقات عجیب طبیعی زلزله سال ۱۹۶۹ در الاسکاست. زمینلرزه دهشتناکی که سبب شد مسیر رودخانه به معدن طلایی زیر زمینی هدایت و طلای شسته شده با رودخانه در سطح زمین جاری شود. از آن سال آلاسکا یکی از مراکز کشف و استخراج طلا در دنیا شد. شاید فوتبال ما هم زلزلهای میخواهد تا رگههای طلا بیشتر هویدا شوند.
منبع : خبرآنلاین