بعد از جنگ جهانی دوم اقتصاد آلمان مخروبهای کامل بود بخش عمدهای از مردان آلمانی که در سنین مناسب کار کردن بودند در جنگ تلف شده بودند و….
تنها کمتر از ده سال پس از جنگ مردم را میشد دید که از معجزهی اقتصاد آلمان حرف میزنند معجزه سه عامل اصلی داشت: اصلاح پول رایج، آزادسازی قیمتهاو کاهش نرخ نهایی مالیات
سال ۱۹۴۸ دوازده سال میشد که مردم آلمان تحت کنترل قیمتها زندگی میکردند و نُه سال بود که جیرهبندی جریان داشت کنترل قیمتها بر مواد غذایی، کمبودها را چنان دشوار کرد که بعضی مردم شروع کردند به کاشتن مواد غذایی خودشان و دیگرانی آخر هفتهها به مناطق روستایی سفر میکردند تا برای مواد غذایی معاملهی پایاپای بکنند بسیاری از بنگاهها «مأمور تهاتر» استخدام کردند معاملات پایاپای در قیاس با خرید مستقیم خدمات و کالا در ازای پول، شیوهای بود بسیار ناکارآمد و نظام اقتصادی به وضعیت بدوی فروکاسته شده بود.
لودویگ ارهارد به اصلاح واحد پول جاری، و متناسب کردن حجم نقدینگی با حجم کالای موجود کمر بست و از ژوئن تا اوت ۱۹۴۸ «بخشنامه از پی بخشنامه بود که صادر می کرد و قوانین قیمت و مقرری و جیرهبندی را ملغی میکرد». در اندیشهی او این هر دو به یک میزان برای پایان دادن به تورم سرکوبشده اهمیت داشتند. اصلاح واحد پول تورم را پایان میداد و آزادسازی قیمتها کسادی را خاتمه میبخشید
سرهنگ آمریکایی: چطور جرأت کردید وقتی کمبود غذایی اینقدر وخیم است، گره از نظام جیرهبندی ما شل کنید؟
ارهارد: حالا اینطوری است که تنها کوپن جیرهای که مردم لازم دارند مارک آلمان است. و برای به دست آوردن این مارکهای آلمانی خیلی سخت کار خواهند کرد. صبر کنید و ببینید.
در کنار اصلاح واحد پول و آزادسازی قیمتها، دولت از نرخ مالیاتها هم کاست.
تاثیری که این اصلاحات بر اقتصاد آلمان غربی گذاشت برقآسا بود. والیچ مینویسد: «روحیهی کشور یکشبه تغییر کرد». آن کالبدهای خاکستری و گرسنه و مردهآسا که خیابانها را در جستجوی ابدی برای غذا گز میکردند، ناگهان زنده شدند فروشگاهها در روز دوشنبه ۲۱ ژوئن از کالاها مملو بودند. اصلاحات «به سرعت، بار دیگر پول را به وسیلهی مرجح معاملات تبدیل کرد، و انگیزههای مالی اصلیترین محرک فعالیت اقتصادی شد».
ظرف شش ماه تولیدات صنعتی بیش از ۵۰ درصد فزونی گرفته بودند.در این میان، اقتصاد کمونیستی آلمان شرقی در مقابل همچنان در رکود بود.
در واقع اعجازی در کار نبود. همهچیز طبق انتظار لودویگ ارهارد اتفاق افتاد او زیانی را که از درهمآمیزی تورم، کنترل قیمتها و نرخ بالای مالیات پدیدار میشد درک میکرد و افزایش در بهرهوری تولید را که از پی خاتمه دادن به تورم، آزادسازی قیمتها و پایین آوردن نرخ مالیاتها حاصل میشد، میفهمید.