آزاده یوسف نژاد|خواجه نصیرالدین طوسی دانشمند و فیلسوف و ریاضیدان قرن هفتم هجری در ایران بود که در مقایسه با ابن سینا میتوان گفت که خواجه نصیر ریاضیدان قهاری بود.
به گزارش رتبه آنلاین از کجارو، خواجه نصیرالدین طوسی، رصدخانه مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانهای بهوجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بوده است و با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد.
ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن توسی مشهور به خواجه نصیرالدین (زاده ۵ اسفند ۵۷۹ در توس – درگذشته ۱۱ تیر ۶۵۳ در بغداد) شاعر، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، اندیشمند، ریاضیدان و منجم ایرانی سده هفتم است. کنیهاش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد.
وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.
وی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات است که در قرن ۱۶ میلادی کتابهای مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه شد.
اسماعیلیه فرقهای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند امام صادق جانشین اوست. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ق. به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت، به زبان فارسی نگاشت.
در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی شد. پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد.
کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین; تولی وتبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.
خواجه در پایان کتاب شرح اشارات مینویسد:
بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمیآمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود.
از همکاران خواجه در الموت میتوان به حسن محمود کاتب یا حسن صباح منشی بیرجندی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس میکرد مکتوب میکرد و برداشت خویش را در اوقات فراغت به صورت شعر بیان کرده است. دیوان اشعار وی دیوان قائمیات نام دارد.
خواجه توسی و هلاکوخان مغول
از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتلعام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت.
هلاکو بدون اجازه خواجه هیچ تصمیمی نمیگرفت، هیچ سفری نمیرفت و هیچ حکمی نمیداد.
هلاکوخان همچنین در گشایش بغداد و کشتن واپسین خلیفة عباسی، از نظرهای خواجه توسی بهره گرفت.
مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.
مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین توسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد.
محقق طوسی به اتفاق کلیه مورخین آن عصر بر عقل هلاکو چیره شده و تا میتوانست از قدرت و تسلط او بهنفع کشور خود استفاده میکرد و به جهان علم و ادب خدمت کرد و به نیروی اراده و تدبیر خود توانست عقاید و آراء خود را بنام دلالتهای فلکی عملی ساخته و از اوهام و خرافاتی که مانند حسام الدین منجمها بنام نجوم میگفتند جلوگیری کند و در اثر نوازشهای محقق طوسی دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تالیف و تصنیف و اشتغالات علمی شود.
از جمله اقدامات دیگر خواجه نصیرالدین طوسی که تاریخ هیچوقت آن را فراموش نخواهد کرد تاسیس رصدخانه مراغه است که از یادگارهای علمی و فلکی خواجه طوس بوده که بدست او با همراهی عده ای از فضلا و دانشمندان بنا شد. این رصدخانه از مشهورترین رصدخانهها است که در شرق نزدیک خاورمیانه ذکر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاکنون با این همه تطورات و تغییراتی که در جهان پدید آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم بانی آن بر سر زبانهاست.
در نزدیکی رصدخانه کتابخانه بزرگی و بسیار عالی ساخته شده بود که در حدود چهارصد هزار جلد کتاب نفیس برای استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود که از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند. و در جوار رصدخانه یک سرای عالی از برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیهای برای استفاده دانشجویان ساخته شده بود و این کارها مدت ۱۳ سال به طول انجامید، تا اینکه ایلخان هلاکوی مغولی در سال ۶۶۳ درگذشت. لیکن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار نمود که آن رصدخانه و کتابخانه از بین نرود و خللی در کار آنجا رخ ندهد.
درگذشت خواجه نصیرالدین طوسی
او مقیم بغداد میشود که مرکز حکومت آن زمان بود و با تمام وجود پس از عمری خدمت و مجاهدت در راه علم و دانش در واپسین لحظههای عمر خویش، به شاگردانش سفارش میکند که او را در کاظمین و در جوار مرقد مطهر امام کاظم (ع) و حضرت جواد(ع) دفن کنند و سفارش میکند جملهای که مبنی بر بزرگ داشتن او باشد بر سنگ قبر نوشته نشود.»
شاگردان او اصرار میکنند تا آیه یا حداقل بیتی از اشعارشان را روی سنگ قبر بنویسند تا آیندگان صاحب قبر را بشناسند. اما خواجه نصیر میفرماید:
تنها اسم مرا روی سنگ قبر بنویسد زیرا وقتی قبر من در جوار این دو امام است شایسته نیست جملهای مبنی بر بزرگداشت من روی قبر نوشته شود. اگر هم خواستید چیزی بنویسید، این آیه از قرآن کریم باشد: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید، سوره کهف، آیه ۱۷؛ مربوط به حکایت اصحاب کهف و سگ آنها است که در دم غار نشسته است».
با آن همه عظمت و آن همه خدمات علمی و فرهنگی به عالم تشیع می گوید: «من همچون سگ اصحاب کهف در آستانه مزار ائمه در شهر کاظمین زانو زدهام».
صاحب دیوان شمسالدین جوینى وزیر و بزرگان و اعیان و دانشمندان بغداد جنازه او را مشایعت کرده با ازدحامى عام به کاظمین آورده در پایین پاى آن دو بزرگوار قبرى حفر کندند. سردابى ظاهر شد و جسد خواجه را در آن سرداب دفن کردند.
مىگویند بعد از تحقیق مشخص شد الناصر بالله خلیفه عباسى آن قبر را براى خودش ساخته بود و پسرش بر خلاف امر پدر، جای دیگر دفنش کرده بود و آنجا خالى مانده بود.
از غرایب اتفاقات آن که تاریخ تمامشدن سرداب را روى سنگى کنده یافتند که روز یازدهم جمادى الأولى سال ۵۹۷ هجری قمری همان روز تولد خواجه بود.
به خاطر علم او در ریاضیات و مثلثات، روز تولد خواجه نصیرالدین طوسی روز مهندسی نامگذاری شده است و دانشگاه فنی و مهندسی در تهران به نام او ثبت شده است.
منابع: asemooni | wikipedia | farsnews