فرید زکریا استاد روابط بینالملل و مجری سیانان| دلایل متعددی برای خوشبین بودن نسبت به دوره کنونی وجود دارد. تقریبا در همه جای دنیا اقتصاد رو به رشد و جنگ، فقر و بیماری درحال کاهش است. البته در این میان خاورمیانهای هم وجود دارد. سوریه همچنان کشوری ویران است و بیش از پنج میلیون نفر از مردم آن گریختهاند. یمن اکنون محل وحشتناکترین قحطی جهان است و جنگ داخلی آن ظاهرا به این زودیها تمام شدنی نیست. عراق که کموبیش از جنگ داخلی و نبرد با داعش رهایی یافته، به مبلغی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار برای بازسازی نیاز دارد؛ مبلغی که در اختیارش نیست. خطر مناقشات بیشتر در این منطقه کماکان پابرجا است.
به گزارش رتبه آنلاین، ما اکنون شاهد مناقشاتی میان ترکیه و عوامل نیابتی آمریکا هستیم و تبادل آتش میان اسرائیل و سوریه ادامه دارد. به تازگی حملات هوایی آمریکا در سوریه به کشته شدن دهها مستشار روس منجر شد و این رویداد افزایش تنشها میان دو رقیب دوران جنگ سرد را بهدنبال دارد. دولت ترامپ در برخورد با چنین وضعیتی تمایل چندانی به ورود گسترده ندارد. راهبرد این دولت، مفروض بر اینکه اساسا بتوانیم آن را یک راهبرد بنامیم، مبتنی بر دوچندان کردن مواضع ضدایران و کاربست سیاست خارجی برای تامین اهداف اسرائیل و عربستان است، اما رویدادهای اخیر کاملا مشخص میکند که این راهبرد کارآمد نیست. «ولی نصر»، کارشناس مسائل خاورمیانه در آخرین شماره «فارن افرز» خواستار بازاندیشی بنیادین در سیاستهای واشنگتن در قبال ایران میشود. دولت ترامپ بر مبنای این فرض عمل میکند که بیثباتی در خاورمیانه نتیجه این است که ایرانی برخاسته بهدنبال اشاعه ایدئولوژی خود است. در محافل واشنگتن از ایران بهعنوان کشوری یاد میشود که بیشتر علاقهمند به نهضت بودن است تا کشور بودن. نصر به این موضوع اشاره میکند که این گزاره اشتباه است. بیثباتی امروز در خاورمیانه از بلندپروازی تهران نشأت نمیگیرد، بلکه نتیجه حمله سال ۲۰۰۳ تحت رهبری آمریکا به عراق است که تعادل قدرت میان کشورهای عربی و ایران را در پی ساقط کردن حکومت صدام و فراهم آوردن امکان گسترش آشوب بر هم زد. ایران کاملا منافع ملی خود را دنبال کرده و بهدنبال نفوذ در همسایگی خود بوده است. این کشور سعی نکرده که بنیادگرایی اسلامی را اشاعه دهد، بلکه طلایهدار مبارزه با گروههای تروریستی نظیر داعش بوده است.
راهبرد ایران به طرز قابلتوجهی موفق بوده زیرا سراغ جاهایی میرود که در آن همپیمانان محلی قدرتمند دارد(عراق، سوریه، یمن) و مایل است وارد بازی بلندمدت شود. رقبای آن عمدتا این مزیتها را ندارند. آمریکا و اسرائیل -بهعنوان بیگانههای جهان عرب- اغلب از طریق آسمان میجنگند، اما تسلط هوایی در زمینه شکل دادن به واقعیتهای سیاسی روی زمین محدودیتهای خود را دارد. نصر به من توضیح داد بسیار مهم است سوریه که تحت حمایت ایران و روسیه است، توانست یک جنگنده اسرائیلی را ساقط کند. «برای اولین بار در ۳۰ سال گذشته یک حمله هوایی نظامی اسرائیل با عکسالعمل مواجه شده است. این مساله تاکیدی است بر اینکه بیرون راندن ایران و روسیه از سوریه تا چه اندازه دشوار خواهد بود.» در عین حال ترکیه بهطور روزافزون اقداماتی جسورانهتر را در شمال سوریه علیه نیروهای کرد تحت حمایت آمریکا در دستور کار خود قرار داده است. این امر باعث افزایش این احتمال میشود که در نقطهای ترکیه و آمریکا بهعنوان دو همپیمان ناتو خود را در حال آتش گشودن به یکدیگر بیابند. کشورهای عرب در این بازی ژئوپلیتیک کجای کار هستند؟
نصر میگوید: «این روزها مهمترین واقعیت درباره نبرد قدرت در خاورمیانه غیبت عربها است. به درگیریهای اخیر نگاه کنید. اینقدرتهای غیر عربی نظیر ایران، ترکیه، روسیه، اسرائیل و آمریکا هستند که در عملیاتهایی مشارکت دارند که تعیین میکند چه کسی به جهان عرب شکل خواهد داد.» در چنین شرایطی ایران فارغ از اینکه قدرتی انقلابی باشد، میکوشد وضعیت موجود را حفظ کند زیرا برنده شده است. حضور ایران در عراق و سوریه اکنون تحکیم شده است. همپیمان سوری ایران، بشار اسد بقا یافته و قدرت را در سوریه در دست دارد. تلاشهای عربستان سعودی برای مقابله با نفوذ ایران در یمن، لبنان و قطر تا اینجای کار شکست خورده است. قطر اینک به ایران و ترکیه نزدیکتر است و شکاف در جهان عرب عمیقتر و عمیقتر میشود. روسیه که خود را با ایران همسو کرده و همزمان روابطی نزدیک با اسرائیل دارد، به نوبه خود در هیبت نوعی متعادلکننده خارجی ظاهر شده و نقشی را دارد که زمانی آمریکا ایفاگر آن بود. نصر در فارنافرز نوشته است: «روسیه در خاورمیانه تنها واسطه قدرتی شده که همه با آن مذاکره میکنند.»
منبع : دنیای اقتصاد