سعید ساویز|
توافق آبوهوایی پاریس که متن آن 12 دسامبر 2015 با حضور نمایندگان 195 کشور به تصویب رسید بر کنترل و کاهش تولید گازهای گلخانهای و کاهش تولید دیاکسیدکربن تمرکز دارد، در واقع آنچه زمین را از یخبندان رهاند و باعث رویش گیاه و حیات بر زمین شد همین گازهای گلخانهای است که شامل دیاکسیدکربن، متان و بخار آب است. این گازها همچون یک پتو روی زمین را پوشاندند و از بازتاب مجدد نور فروسرخ حاصل از تابش خورشید به فضا ممانعت کردند.اما انتشار بیش از حد این گازها باعث رخداد پدیده گازهای گلخانهای فزاینده شد و حالتی را به وجود آورد که گویی ضخامت این پتو دو برابر شده است و همین مساله موجب افزایش دمای زمین و همچنین آب شدن یخهای قطبی و تغییرات ویرانگر آب و هوایی شده است.
حالا وضعیت آب و هوایی زمین به مرز خط قرمز و وخامت رسیده است و جامعه بینالملل به فکر این افتاده است که اگر امروز جلوی سرعت تخریب زمین را نگیرد، فجایع فردا قابل پیشبینی نخواهد بود.
اما حالا که مشکل تا این حد هویداست و خطر تا این مرحله به حیات بشر نزدیک شده است، چرا هنوز شک و شبهاتی در مورد اجرای این توافق وجود دارد و چگونه است که هم کشورهای در حال توسعه و هم کشورهایی چون آمریکا در پی اجرای آن نیستند.
در واقع مشکل را باید در دو نگرش مهندسی و محیطزیستی دید؛ چیزی که در گفتوگوها و هماندیشیهای سادهای که در جمعها با حضور صنعتیها و محیطزیستیها مطرح میشود نیز نمود دارد.وقتی یک محیطزیستی از نجات زمین یا حفاظت از محیطزیست صحبت میکند، مقصودش توقف توسعههای صنعتی آلاینده و در واقع تولید نکردن آلایندههای کربن و دیاکسیدکربن است. اما وقتی یک فرد صنعتی و مهندسی صحبت از محیطزیست میکند، مقصودش این است که طرح صنعتی ایجاد شود ولی آسیبها به محیطزیست در آن اندک شود.
به قولی، صنعتیها به توسعه صنعتی و کسب درآمد با ملاحظات محیطزیستی توجه میکنند اما متخصصان محیطزیست وقتی از حفاظت از زمین صحبت میکنند منظورشان انجام نشدن پروژههای آلاینده است.
اما برای کشور ما ایران با یک مطالعه آماری در پروژههای عظیم صنعتی انجام شده در 20 سال گذشته، میتوان گفت که حتی ملاحظات زیستمحیطی در درجه اول اهمیت قرار نداشته و به طور کلی پروژهها با کپی از داشتههای گذشته و با توجه به کمبودهای داخلی گاهی حتی به هر قیمتی اجرا میشود و پس از مسجل شدن آسیبهای زیستمحیطی آن سعی میکنند با تعریف یک پروژه جدید اثرات و آسیبهای آن را به حداقل برسانند.
نمونه این اتفاق را میتوان در توسعه عسلویه و سدهای متعدد ساخته شده در کشور دید، حتی با توجه به ویرانیهای ناشی از توسعههای صنعتی چند سال اخیر در این روزها باز هم شاهد آن هستیم که برای مثال طرح توسعه سد در گیلان، ساخت پتروشیمی در گیلان و مازندران توسط سازمان محیطزیست تایید میشود یا برای جمعآوری گازهای مشعل در خوزستان و غرب کارون بخشهای مختلف تصمیمگیر، همکاری نکرده و کار را دچار کاغذبازی اداری میکنند.به زبان ساده میتوان گفت معاهده پاریس چندان طرفدار صنایع آلاینده نیست و کشورهایی که روی صنایع کربن خود برای توسعه حساب کردهاند دید مثبت چندانی بدان ندارند اما در ایران به طور کلی محیطزیست در درجه اول اهمیت نیست و چون توسعه ما تنها در گرو داشتههای هیدروکربنی ما دیده میشود لذا میتوان گفت که به نظر نمیرسد مافیای صنعتی قدرتمند در ایران اجازه اجرای چنین ملاحظاتی را در ایران بدهد.
مساله مافیای صنعتی تنها به پروژههای صنعتی بزرگ معطوف نیست بلکه در زمینه صنایع خودروسازی نیز این مافیا تمامی فرآیندها را با کمک قانون کنترل میکند برای مثال تصور کنید تنها و تنها اگر روزی انحصار خودرو در ایران با فروش بیکیفیتترین خودروها به بالاترین قیمت شکسته شود و راه برای ورود خودروهای روز دنیا و حتی خودروهای برقی باز شود چه میزان از مصرف سوخت کاسته شده و آلودگی کمتری تولید میشود.
*کارشناس انرژی