جمعه 10 فروردین 1403
خانهاسلایدر اصلیرده بندی 10 فیلم برتر ایرانی

رده بندی 10 فیلم برتر ایرانی

بهترین فیلم های سینمای ایران از نظر منتقدان

 در این مطلب سراغ انتخاب بهترین فیلم از نظر منتقدان رفته ایم؛ فیلمی که بیشتر از بقیه مورد توجه قرار گرفته و در رده بهترین های سال سینمادوستان جایی داشته است.

به گزارش رتبه انلاین، شیوه انتخاب ما این بود که فهرست تمام فیلم های اکران شده سال را در اختیار منتقدان مختلف قرار دادیم تا در انتخاب راحت تر عمل کنند و بدانند که امسال با چه فیلم هایی رو به رو بوده اند. اما مثل همیشه برخی از آنها تمایلی به حضور در نظرسنجی نداشتند و برخی هم همه فیلم های اکران شده را ندیده بودند و معتقد بودند که بدون بررسی دقیق سینمای ایران، نمی شود «فیلم منتخب» را اعلام کرد.

شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
با وجود این، منتقدان سرشناسی به درخواست ما جواب مثبت دادند و در نظرسنجی مان شرکت کردند. ما از آنها خواسته بودیم که با مرور فیلم های اکران شده در سال 1395، سه فیلم برترشان را با حفظ اولویت اعلام کنند. این اولویت بندی مهم بود چون قرار بود که به فیلم برتر آنها سه امتیاز، فیلم دوم،دو امتیاز و فیلم سوم، یک امتیاز تعلق بگیرد و با جمع آرای تعلق گرفته به هرکدام، جشنواره مجله تجربه به بهترین اثر مورد نظر برسد. راستش پراکندگی آرا چندان زیاد بود. خب، طبیعی هم هست؛ اگرچه در سینمای ایران سالانه حدود 60 تا 70 فیلم اکران می شود ولی در بهترین حالت هم نمی شود انتظار داشت که بیشتر از انگشتان دست فیلم خوب ساخته شود، بنابراین همان طور که در جدول می بینید یازده فیلم در این نطرسنجی رای آورده اند. اگرچه قاعدتا اگر منتقدان بیشتری شرکت می کردند یا قاعده، چیزی جز رای دهی به سه فیلم بود، ممکن بود این جدول هم دستخوش تغییر شود.
«فروشنده» ساخته اصغر فرهادی است و بعد از آن دو فیلم «ابد و یک روز» اولین ساخته سعید روستایی و «اژدها وارد می شود» به کارگردانی مانی حقیقی قرارگرفته اند. فیلم های دیگری مثل «ایستاده در غبار»، «نفس»، «دختر» و… هم در این فهرست حضور دارند و آرایی را به خودشان اختصاص داده اند ولی فیلم های منتخب نشان از توجه ویژه منتقدان به آثار قصه گوی اجتماعی است.
شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
دست کم در بررسی اولیه متوجه می شویم که دو فیلم «فروشنده» و «ابد و یک روز» به عنوان فیلم های اجتماعی نگاهی جدی و عبوس به اجتماع ایرانی دارند. البته هیچ کس نمی تواند منکر کیفیت بالای آنها شود: ما در این دو فیلم با «درام» به معنی واقعی کلمه رو به روییم؛ در «فروشنده» شاهد فیلمی هستیم که از درام سه پرده ای و طرح و توطئه بهره می برد و با تعلیق و معما، به شیوه سینمای هیچکاک داستان پرماجرایش را جلو می برد و در «ابد و یک روز» با فیلمی خرده پیرنگ و پرشخصیت رو به روایم که مدام بین آنها می چرخیم و داستان های مختلفشان را مرور می کنیم. دو فیلم که اگرچه دنیاهای متفاوتی دارند و از نظر ساخت و پرداخت و فرم هم به کلی از هم دورند ولی به دلیل انتخاب یک موضوع اجتماعی و البته نقش زن در هر دو، می توانند بررسی شود.زن های دو فیلم «فروشنده» و «ابد و یک روز» مهم ترین عامل در پیشبرد درام یا دست کم نقطه اتکای آن هستند. از چه نظر؟ در «ابد و یک روز» کل ماجرا حول تصمیم گیری رفتن یک دختر از خانه و ازدواجش با مرد افغان طراحی شده: اگر او برود، با ثروتی که مرد افغان دارد زندگی خودش و برادر بزرگ ترش (که به نوعی حامی کل خانواده است) تامین می شود. ولی ممکن است این انتخاب منجر به فروپاشی کل خانواده شود و حتی خود دختر را از رسیدن به خواست های عقلی و عاطفی اش دور کند. بنابراین انتخاب او روی کل خانواده تصمیم می گذارد.

شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
با این همه «ابد و یک روز» این موضوع را به یک چالش برای کل خانواده بدل می کند و در کنار این تنه اصلی، کلی ماجراهای دونفره کوچک تر هم قرار می دهید. چرا؟ دلیل، همان بحث اصلی است؛ ما با شناخت دقیق افراد خانواد متوجه می شویم که نبود دختر چه تاثیری روی باقی اعضا می گذارد؛ بنابراین انتخاب دختر مهم ترین نکته فیلم می شود. از این طرف، فیلم «فروشنده» اهمیت انتخاب یک زن را نشان می دهد: زنی که مورد تهاجم واقع شده و اگرچه زخم را روی پیکره اش احساس می کند ولی تلاش می کند که از موضوع بگذرد. او به خلاف شخصیت دختر «ابد و یک روز» تصمیمش را گرفته است اما انگار اطرافیانش قانع نشده اند. نتیجه؟
دنبال نکردن مشی زن در «فروشنده» چیزی جز خسارت (دست کم در دل خانواده خود او) پدید نمی آورد و آسیب، گسترده تر و زخم، عمیق تر می شود. ما در این جا با رویکرد مثبت فیلمساز نسبت به زن فیلم رو به روییم و اینکه انتخاب زن، درست تر و  دقیق تر از اهر انتخاب دیگری است. به وضوح می شود فهمید که «فروشنده» از تضمیم زن برای گذشتن از خشونت و تن دادن به واقعیت به جای حقیقت دفاع می کند. همان طور که «ابد و یک روز» هم تلاش می کند در انتها بین دو موقعیت واقعی و ایده آل فاصله بگذار و به واقعیت تن بدهد.درباره شباهت فیلم فرهادی و روستایی حرف های مفصلی زده شده است: از اینکه هر دو فیلم رئالیستی است یا در نحوه کارگردانی و اجرای صحنه ها به هم شبیه اند. ولی اتفاقا جز تم ها، شباهت ساختاری بین این دو یافت نمی شود. «ابد و یک روز» متکی است بر خرده پیرنگ که مدام در حال چرخش بین آدم هاست، اما نه آنها را درمعرض یک موقعیت دراماتیک قرار می دهد و نه می خواهد شخصیت ها با تصمیم هایشان به جایگاه تازه ای برسند.

از اول تا آخر، یک جور، با یک طرح و برنامه دیده می شوند و اگر تردیدی (مثل سمیه/ با بازی پریناز ایزدیار) شک شان، ربطی به لایه های درام ندارم. این تردید قدیمی تر، کهنه تر و مربوط به درک فضای کلی زندگی است نه مواجهه با یک رویداد دراماتیک که منجر به یک تصمیم شود. در فیلم های فرهادی بعد از نقطه عطف اول، شخصیت ها مدام جلو و عقب می روند و در برابر آن مسئله موضع می گیرند.
شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
از این طریق، شخصیت پردازی کامل می شود و می توان فهمید که (مثلا) چرا نادر (در جدایی نادر از سیمین) چیزی را مخفی کرده یا راضیه را زمان حادثه حرفی نزده. فرهادی مثل یک رمان یا فیلم کارآگاهی ظاهرا در حال کشف حقیقت است، حقیقتی که هر بخشش در دست یکی است. اما در «ابد و یک روز» همه حقیقت نزد یکی است و فقط باید یهودایی پیدا شود و او را لو بدهد!
از نظر طبقه اجتماعی هم فیلم اول سعید روستایی نسبتی با سینمای فرهادی ندارد، سینمای فرهادی سینمای تضادهاست و تضاد طبقاتی یکی از عوامل بغرنج دراماتیک در آثار اوست. اما مسئله فیلم روستایی، تضاد طبقاتی نیست، نجات از لجن زار است. می ماند اجرای فیلم و میزانسن ها؛ فرهادی استاد دینامیک کردن صحنه ها با انتخاب زوایا و اضافه کردن انعکاس افراد در شیشه، در و پنجره، حرکت دادن آدم ها در پس زمینه و پیش زمینه و بُعد دادن به نماها با اجتناب از نمایش کامل چهره هاست. او معمولا پلان ها را یک سره می گیرد و بعد با کمک تدوین گرش آنها را خرد می کند. اما این خرد کردن تصاویر، فقط برای ایجاد ریتم نیست، او مدام در حال نشانه گذاری است.
لطفا سکانس های بخش ورود خانواده ها در «درباره الی..» را ببینید، آن وقت متوجه می شوید که تدوین گر و کارگردان، از لحظه ورود خانواده، طور به رورود پسرک به دریا اشاره می کنند بدون  آنکه تاکیدی روی آن داشته باشند. همینطور صحنه های نجات به از دریا که با بالارفتن صدای محیط، اغتشاش و دلهره را بیشتر می کند.
سعید روستایی شاید از روش فرهادی برای یک تیک گرفتن نماها استفاده کرده باشد و با تغییر جای دوربین، میزانسن های تازه ای ساخته باشد، اما اجرای او فقط، نوعی تنوع بصری ایجاد کرده و ربطی به کارکرد دراماتیک آثار فرهادی ندارد. او بیشتر در حال ایجاد تنش است  کات های خشنش کاربردی جز پیگیری پیرنگ ندارد.
درباره دینامیک کردن صحنه ها و چیدن میزانسن هم که «ابد و یک روز» بیشتر وام دار «یه حبه قند» است تا فیلم های فرهادی. و مهم تر از آن، دینامیک کردن صحنه یک درس مهم فیلمسازی است که اگر رعایت نشود نقطه ضعف اساسی است.اما توجه به این دو فیلم نباید ما را از باقی آثار دور کند: فیلم «اژدها وارد می شود» سیاسی هم به آن دامن زد. ماجرا از این قرار است که مانی حقیقی تمام تلاشش را کرده تا از واقعیت فرار کند و با شک و تردید، به آن  چه که به عنوان واقعیت به همه خورانده می شود خیره شود. اگرچه او با نگاه مسلط به اوضاع، سعی کرده این موضوع را نشان دهد ولی برای برخی این وجه از فیلم آزاردهنده و تندخویانه بوده. چون فیلم بی رحمانه از شخصیت های سیاسی تا افراد فرهنگی را بدل به موجوداتی کرده که داستان سرایی می کنند و راست و دروغ و خیال و واقعیت را در هم می بافند تا به یک ماجرای عجیب و باورنکردنی رنگی از واقعیت ببخشند.

شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
موضوع این جاست که فیلم حقیقی در ظاهر به اندازه دو فیلم دیگر اجتماعی نیست ولی راستش را بخواهید به شدت یک فیلم اجتماعی تند و تیز و منتقد است. فیلم بیشتر شبیه آثار هجو، موقعیت تراژیک واقعیت را زیر سوال می برد و به خوبی با ساخت دنیای خیالی و رویایی به نکته مهمی اشاره می کند: چه کسی می داند که حقیقت چیست و چه کسی اصلا حقیقت را باور می کند؟ احتمالا فکر می کنید که این حرف ها برای یک فیلم زیادی بزرگ است و همین ها هم «اژدها وارد می شود» را آزاردهنده کرده ولی فیلم درباره یک  موضوع ساده حرف می زند و از ما می خواهد که ماجرایی را که با جدیت روایت کرده نادیده بگیریم و به عقلمان رجوع کنیم.

گوشزد می  کند که بهتر نیست به جای تاویل اژدها و حضورش در یک جزیره یا نشانه شناسی داستان ملکوت و موسیقی مامازار، به این فکر کنیم که کل ماجرا را «باور» کرده ایم در حالی که نباید«باور» می کردیم؟ نباید فکر کنیم که نقل قول های سعید حجاریان، صادق زیباکلام، مانی حقیقی و لیلی گلستان حجت را بر ما تمام نمی کند و خود رویداد، به سادگی دارد طنز قصه را نشان مان می دهد؟ فیلم به دلیل دوری از واقعیت جامعه و نپرداختن به معضلات، آن جوری که از سینمای اجتماعی ایران انتظار می رود، کمتر مورد توجه قرار گرفت ولی فرصتی شد تا کمی به خیال هم فکر کنیم.

و چه چیز خیال انگیزتر از فیلم «نفس» که اصولا داستانش رویای کودکی دختربچه ای است که در فقر می لولد ولی بازی کودکانه و شادی های روزمره اش هستم و او و هم ما را از دنیای تلخ و تیره جدا می کند. نرگس آبیار در سومین فیلمش به کلی از فضای قبلی فاصله می گیرد و می تواند لحظات منحصر به فرد شیرینی را بسازد که شبیه زندگی است؛ هم طعم دردناک تلخی و دلهره را دارد و هم شیرینی دلپذیر حیات زیر آفتاب گرم و دلخوشی های کوچک را.

شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)

«نفس» داستان زندگی است و به دور از پرداخت های معمول این نوع فیلم ها مدام به رویا و خیال کودکان سرک می کشد و هدایایی ویژه برای تماشاگرش فراهم می آورد. شخصیت های منحصر به فرد، داستانک های جذاب و بازی های خوب، کمک کرده تا فیلم از اثر معمولی در سینمای ایران به یک نمونه متعالی در رویاپردازی بدل شود.

و این فیلم های درخشان کم نیستند. سال 1395 برای سینما یک سال استثنایی بود: فیلم های پرفروش، فیلم های کوچک ولی جاه طلب (مثل سیانور، وارونگی، لانتوری و…) و آثاری که شگفتی آفریدند. برخی کارگردان ها بهترین فیلم های چند سال اخیرشان را ساختند (مثل ابراهیم حاتمی کیا) و برخی هم همه را غافلگیر کردند مثل محمدحسین مهدویان با «ایستاده در غبار».

«ایستاده در غبار» یک دابسمش یک ساعت و  نیمه درباره یک شخصیت منحصر به فرد در دوران دفاع مقدس. نکته مهم این جاست که مهدویان برای ساخت یک فیلم زندگی نامه ای راه حل تازه ای پیدا کرده است: اینکه به جای تعریف سرراست قصه و درام پردازی از زندگی شخصیت هایی که پرداختن به آنها معمولا با حساسیت مواجه است می شود به ایده هایی شبیه به مستند بازسازی شده فکر کرد و خیلی  جدی، با بودجه نه چندان زیاد، بخش های مهم و تاثیرگذار زندگی شخصی را روی پرده نمایش داد.
شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
«ایستاده در غبار» حتما ضعف هایی دارد ولی در اجرا، به خصوص بازی هادی حجازی فر، غافلگیرکننده است و همان طور که گفتیم به دلیل شیوه پرداختن به زندگی یک شخصیت، می توان آن را راهکاری برای مواجهه با داستان های زندگی نامه ای دانست.سینمای ایران با این فیلم های سال خوبی را پشت سر گذاشت. اگرچه جشنواره سال گذشته نشان داد که سال 96 به اندازه این سال درخشان نیست. با این همه کسی چه می داند شاید همه ما شگفت زده شدیم. ما که ناامید نیستیم. شما هم نباشید!

* شیوه انتخاب ما این بود که فهرست تمام فیلم های اکران شده سال را در اختیار منتقدان مختلف قرار دادیم تا در انتخاب راحت تر عمل کنند و بدانند که امسال با چه فیلم هایی رو به رو بوده اند. اما مثل همیشه برخی از آنها تمایلی به حضور در نظرسنجی نداشتند و برخی هم همه فیلم های اکران شده را ندیده بودند و معتقد بودند که بدون بررسی دقیق سینمای ایران، نمی شود. «فیلم منتخب» را اعلام کرد. با وجود این، منتقدان سرشناسی به درخواست ما جواب مثبت دادند و در نظرسنجی مان شرکت کردند.

شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
شگفت انگیزها؛ مروری بر سینمای ایران در سال 95 (فوری)
اخبار مرتبط

بیشترین بازدید