پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403
خانهسرمقالهفرصت‌ و تهدید گفتمان‌های عدالت‌محور

فرصت‌ و تهدید گفتمان‌های عدالت‌محور

علیرضا صدقی|
برخی مفاهیم و حتی واژه‌ها را می‌توان قدر‌مطلق مطالبات و هنجارهای بشری دانست. در این میان دو مفهوم پرکاربرد، پیچیده و به ظاهر ساده «آزادی» و «عدالت» را می‌توان در بسیاری از دکترین‌های سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف مشاهده کرد. جالب آنکه بسیاری از کنش‌گران سیاسی این دو مفهوم را در تعارض و تقابل با یکدیگر ارزیابی کرده و تحقق هر یک را نافی دستیابی به دیگری تلقی می‌کنند. گرچه هرگز در ظاهر و علن به این موضوع اعتراف ندارند اما در باطن و به هنگام اجرا و عمل، به شدت از این دوگانه‌سازی دفاع کرده و به آن پایبندند.
البته نباید فراموش کرد که هرچند در یکی دو قرن گذشته، وزن اجتماعی و سیاسی مفهوم «آزادی» به مراتب از مفهوم «عدالت» پیشی گرفته است، اما تبار تاریخی آن‌ها نشان می‌دهد که قدمت، پیشینه و ریشه مفهوم «عدالت» به مراتب از «آزادی» عمیق‌تر بوده و میزان تاثیر آن حتی هنوز هم از تئوری‌های معطوف به تحقق «آزادی» بیشتر، ژرف‌تر و شکافنده‌تر است. رگه‌ها و نشانه‌های عدالتخواهی را حتی می‌توان در دورترین حافظه تاریخی بشر بر روی زمین مشاهده کرد. حتی پیش از اختراع خط و لابه‌لای سنگ‌نگاره‌ها هم ردپایی ـ هرچند اندک ـ از تمایل به «عدالت» در انسان یافت می‌شود.
در تاریخ معاصر هم این مفهوم توانست برای مدت‌های طولانی بخش بزرگی از دنیا را زیر سلطه گرفته و انسان‌های بی‌شماری را درگیر تلاش به منظور تحقق «عدالت» کند. بی‌گمان کلیدواژه اصلی گفتمان‌های سوسیالیستی ـ به معنای عام ـ «عدالت» است و به این طریق این مفهوم بارها و بارها در طول تاریخ و در پهنه جغرافیا بازتولید شده و مورد توجه قرار گرفته است. فارغ از آن‌، نیروهای «اپوزیسیون» در برابر هر حاکمیتی از مفهوم «عدالت» به عنوان عنصری جدی و حیاتی بهره می‌گیرند و همواره حاکمان را با چوب عدالت می‌نوازند.
این مدل در میان رقبای سیاسی درون حاکمیت‌ها هم به کرات و کثرت قابل مشاهده و ردیابی است. همواره نیروهای خارج از نهاد قدرت سعی می‌کنند با استفاده از مفهوم عدالت، رقیب سیاسی خود را هدف قرار داده و او را به «بی‌عدالتی» و «بی‌توجهی» به خواست و نیاز گروه‌های مختلف اجتماعی متهم می‌کنند. این قبیل اتهام‌ها گاه حقیقتی را بازتاب می‌دهند و گاه تنها با انگیزه‌های سیاسی و جناحی دنبال می‌شوند. در هر حال شعار عدالت همواره و همیشه مورد اقبال و استقبال آحاد جامعه ـ به خصوص طبقات فرودست ـ قرار می‌گیرد. به طوری که این شعارها هرگز بدون مشتری باقی نمی‌مانند.
مسئله اما بر سر این شعارها، صحیح یا کذب بودن آن‌ها نیست. مسئله اصلی بر سر امکان سوءاستفاده از مفهوم اصیل «عدالت» است. در بستر اجتماعی شکل‌گیری چنین فرآیندهایی است که امکان و احتمال سوءاستفاده، سوءبرداشت و فرصت‌سازی از مفهوم «عدالت» به وجود می‌آید. چه اینکه این مفهوم جذاب و امیدوارکننده مشتریانی پر و پا قرص دارد و کنش‌گرانی که شیوه رفتاری این مشتریان را بشناسند به راحتی می‌توانند از آن استفاده کنند. نمونه‌های فراوانی می‌توان بر این مدعا ذکر کرد. شعارهای چپ‌گرای محمود احمدی‌نژاد در جریان انتخابات سال 1384 شاخصی تمام‌عیار برای درک بهتر این معنا به دست می‌دهد. مردی که توانست با تکیه بر چند شعار کلیدی عدالت‌محور، تمام رقبای سیاسی خود را از میدان به در برد و در ادامه زمامداری‌اش بر ارکان اجرایی کشور، با استفاده از شیوه‌ها و روش‌هایی «شبه‌توتالیتر» در برابر تمام انتقادهای سازنده دلسوزان کشور با تکیه بر همین شعارها، چهره‌ای همیشه طلبکار و مدعی از خود بازتاب دهد.
این نمونه داخلی و نمونه‌های بی‌شمار بین‌المللی نشان می‌دهد که حاکمیت‌ها و حکومت‌ها همواره در معرض چنین خطری قرار دارند و بیم آن می‌رود تازه از راه رسیده‌ای با بهره‌گیری حداکثری از شعارهای عدالت‌محور تمام ارکان کشور را تهدید کرده و ضرباتی جبران‌ناپذیر بر روندهای توسعه‌ای وارد آورد. لذا به نظر می‌رسد پیش از هر اقدامی باید بازخوانی و بازتعریف تازه‌ای از مفهوم «عدالت» به دست داد. روند اجتماعی در جای جای دنیا نشان می‌دهد که امکان عقلی و منطقی دستیابی به «عدالت» بدون «آزادی» میسر نخواهد بود و «آزادی» تنها راه رسیدن به «عدالت» محسوب می‌شود. در حال حاضر به نظر می‌رسد این گزاره تنها راه برون‌رفت از خطر بازگشت «خودمحوری»، «توتالیتاریسم» و «استبداد» به بهانه «عدالت» باشد. بهره‌گیری از ظرفیت‌های متنوع و فراوان این گزاره می‌تواند زمینه هرگونه سوءاستفاده از مفهوم ناب، اصیل و تاریخی «عدالت» را از میان برده و زمینه را برای تحقق واقعی عدالت مهیا کند.

 

اخبار مرتبط

بیشترین بازدید